طبقه‌بندی دانش به انواع مختلف

طبقه‌بندی دانش به انواع مختلف

پیش از آنکه به بررسی مدیریت دانش پرداخته شود، لازم است تا تفاوت‌های بین داده، اطلاعات و دانش مشخص شود. به‌زعم صاحب‌نظران بین داده، اطلاعات و دانش با همدیگر تقاوهت‌هایی دارند.   دانش  به انواع زیر طبقه‌بندی شده است:

1. داده

داده‌ها که اولین سطح مدیریت دانش را تشکیل می‌دهند، عبارتنداز ارقام، اعداد، نمودارها و نظایر این‌ها که به‌خودی‌خود تولید معنی نمی‌کنند. درواقع می‌توان گفت که داده‌ها، رشته واقعیت‌های عینی و مجرد در مورد رویدادها هستند.

سازمان‌های نوین، معمولاً داده‌ها را در یک سیستم فناوری ذخیره می‌کنند. این داده‌ها توسط واحدهایی نظیر واحد مالی، حسابداری و بازاریابی به سیستم تزریق می‌شوند. بنابراین همه سازمان‌ها به انواع داده‌ها احتیاج دارند. نگهداری سوابق و بایگانی، نقطه کانونی فرهنگ داده به شمار می‌رود و مدیریت مؤثر داده‌ها در موفقیت آن‌ها نقش بسزایی دارد.

بعضی از سازمان‌ها به‌اشتباه فکر می‌کنند داده‌های بیشتر نسبت به داده‌های کمتر از حالت مطلوب‌تری برخوردارند و با استفاده از آن‌ها می‌توانند تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند. این وضعیت به دو دلیل نادرست است: اول اینکه داده‌های زیاد، کار تشخیص داده‌های لازم و درک آن‌ها را دشوار  می‌کند. دیگر آن‌که داده‌ها، فاقد معنی قابل‌استفاده‌اند؛ یعنی تنها بخشی از واقعیت را نشان داده و از هر نوع قضاوت، تفسیر و مبنای قابل اتکاء برای اقدام مناسب، تهی هستند. از این و داده‌ها را می‌توان مواد خام عناصر موردنیاز برای تصمیم‌گیری به شمار آورد؛ چراکه نمی‌توانند عمل لازم را تجویز کنند. داده‌ها نشانگر ربط، بی‌ربطی و اهمیت خود نیستند، اما به‌هرحال برای سازمان‌ها و مخصوصاً سازمان‌های بزرگ اهمیت زیادی دارند.

2. اطلاعات

دومین سطح مدیریت دانش را اطلاعات تشکیل می‌دهد. این سطح، داده‌های کمّی خلاصه‌شده را در برمی‌گیرد که گروه‌بندی، ذخیره، پالایش و سازمان‌دهی شده‌اند تا بتوانند معنی‌دار شوند. این سطح از داده‌ها نیز بیانگر دانش نیستند. آن‌ها نشانگر آغاز مدیریت اطلاعات هستند، اطلاعاتی که مدیر می‌تواند به کارگیرد تا کاری بیش از پردازش مراوده فردی انجام دهد. اطلاعات غالباً تشکیل اعداد و ارقام، کلمات و گزاره-های انباشته‌شده را به خود گرفته و معنایی را ارائه می‌کند که بزرگ‌تر از آن چیزی است که از داده‌های خام مکشوف می‌گردد.

3. دانش

دانش را به‌سادگی نمی‌توان تعریف کرد و رابطه‌اش با اطلاعات بسیار پیچیده است. برخی معتقدند دانش پیوندی است که افراد بین اطلاعات و کاربردهای نیروی بالقوه آن می‌سازند، در ضمن دانش به عمل، نزدیک‌تر از اطلاعات و داده‌هاست. این تعریف از دانش با شایستگی همخوانی دارد. چون دانش معناهای ضمنی بسیار دارد بعضی اصطلاح شایستگی را ترجیح می‌دهند. شایستگی، ظرفیت عمل کردن به نحو اثربخش و کاراست. اما تعریف دانش نمی‌تواند با زیربنای عمل هوشمندانه محدود اندیشمندان مختلف، از دیدگاه‌های متفاوتی دانش را تعریف کرده‌اند. برخی دانش را بر مبنای کارکرد آن تعریف کرده و برخی دیگر آن‌ را با توجه به چگونگی شکل‌گیری تعریف کرده‌اند. برخی دیگر با دیدگاه‌های دیگر، دانش را تعریف کرده‌اند. کارل

اسویبی ، یکی از مشاوران عمده مدیریت دانش، این اندیشمندان را تقسیم‌بندی کرده است:

  • دانش‌پژوهانی هستند که اسویبی آن‌ها را جمعیت دانش -شیء می‌نامد؛ این‌ها دانش را برحسب نظریه اطلاعات تعریف می‌کنند. این گروه بر این باورند که دانش اطلاعات مدار است و از طریق مدیریت اطلاعات تولید می‌شود.
  • گروه دوم که اسویبی آن‌ها را گروه دانش – فرایند می‌نامد، دانش را برحسب فلسفه، روانشناسی و جامعه-شناسی تعریف می‌کنند. این دو گروه باهم همپوشی ندارند. آن‌ها به مفهوم دانش از نقاط شروع متفاوت نزدیک می‌شوند و اصلاحات متفاوتی را در اولین گروه، یعنی گروه دانش – شیء، که جهت‌گیری داده / اطلاعات متخصصان فناوری اطلاعات را منعکس می‌کنند، دانش را به‌راحتی به‌عنوان هدف اطلاعاتی درک می‌کنند. ولی مدیران تجاری، ممکن است دانش را به‌عنوان فرایند مورد ملاحظه قرار دهند و آن را موجودیتی تلقی کنند که در کارکنان سازمان و فرایندهای تجاری تجسم‌یافته است. در ادامه چند تعریف از دانش، ارائه می‌شود:
  • نوناکا (1994) دانش را مطابق با معرفت‌شناسی سنتی «اعتقاد صادق تأییدشده » بیان می‌کند. اگرچه مباحث سنتی «صادق بودن» به‌عنوان مشخصه ضروری دانش تمرکز دارند، اما امروز توجه به دانش به‌عنوان یک “اعتقاد” شخصی مدنظر است و باید بر اهمیت “تأیید شدن” دانش تأکید شود.
  • ارنست اند.یانگ، دانش را چنین تعریف کرده است :« آنچه افراد جهت انجام مشاغل خویش بدان نیاز دارند»
  • دانش مخلوطی از تجربیات، ارزش‌ها، اطلاعات موجود و نگرش‌های کارشناسی نظام‌یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره‌گیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست می‌دهد.
  • دانش، درک، آگاهی یا شناختی است که در خلال مطالعه، تحقیق، مشاهده یا تجربه نسبت به جهان بیرونی در فرد ایجاد می‌شود.
  • دانش در سازمان‌ها، نه‌تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویه‌های کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم می‌شود. این تعریف از اول مشخص می‌کند که دانش، ساده و روش ن نیست، مخلوطی از چند عامل متفاوت است، سیّالی است که درعین‌حال ساخت‌های معینی دارد و درنهایت اینکه ابهامی و شهودی است و به همین علت به‌راحتی نمی‌توان آن را در قالب کلمات گنجاند و به‌صورت تعریفی منطقی عرضه کرد . دانش در خود مردم وجود دارد و بخشی از پیچیدگی ندانسته‌های انسانی است.

درنهایت دانش را می‌توان بر اساس چهار دیدگاه رایج درمورد دانش مطابق زیر بیان کرد:

  • دانش، تنها ازطریق تفکر عمیق و یا مشاهده جهان به دست می‌آید.
  • اگر دیگران را در دانش خود سهیم کنیم، از دانش ما کاسته‌ می‌شود.
  • دانش را می توان مستقل از نحوه خلق آن یا کاربرد آن، به عنوان یک ماهیت یا محصول ارزیابی کرد.
  • علم بالاترین شکل دانش است و انواع دیگر دانش از طریق علم است که به وجود می آیند یا خلق میشوند.

روابط داده، اطلاعات و دانش

  1. روابط داده، اطلاعات و دانش از نظر باجاریا

روابط میان داده، اطلاعات و دانش، سلسله مراتبی و مطلق نیست. افراد و موقعیت‌ها تعیین‌کننده داده، اطلاعات و یا دانش بودن این عوامل هستند. صاحب‌نظرانی نظیر داونپورت و پروساک، استیوهالس و کارل ویگ متفق‌القول‌اند که سطح تکامل دانش از اطلاعات و داده‌ها بیشتر بوده و دربرگیرنده هردوی آن‌هاست. همچنین سطح تکامل اطلاعات از داده بیشتر بوده و دربرگیرنده آن نیز می‌باشد. وجود داده برای شکل‌گیری اطلاعات و وجود اطلاعات برای ایجاد دانش ضروری است. افرادی که درزمینه ای خاص، اطلاعاتی عمیق در اختیار دارند، از سطح دانش بیشتری نسبت به کسانی که در آن زمینه اطلاعات چندانی ندارند، برخوردارند. سازمان‌ها، هم به داده و هم به اطلاعات و هم به دانش نیازمندند. صاحب‌نظری به نام سوکنانان معتقد است که باوجود نیاز سازمان به داده، اطلاعات و دانش، دانش از جایگاهی والاتر برخوردار است؛ زیرا دانش نزدیک‌ترین لایه به تصمیم‌گیری است.

  1. روابط داده، اطلاعات و دانش ازنظر کلارک و رالو

کلارک و رالو در یک نمودار تفصیلی‌تر روابط داده، اطلاعات، دانش آشکار و نهفته، بینش و خرد را به نمایش گذاشته‌اند. نکته جالب‌توجه ذکر فرایندهایی است که هرکدام از عوامل یادشده را شکل می‌دهد و به گونه-ای که پردازش داده‌ها باعث شکل‌گیری اطلاعات، تعبیر و تفسیر اطلاعات، موجب شکل‌گیری دانش آشکار و تفکر بر روی دانش آشکار، موجب شکل‌گیری دانش نهفته می‌شود. بعضی از صاحب‌نظران مثل پیتر سنگه، دانش را در دانش نهفته و دانش آشکار را در اطلاعات خلاصه می‌کنند. بینش و خرد در این شکل اشاره به ایجاد ظرفیت و قابلیتی می‌کنند که بر اساس آن استفاده مداوم و سریع از دانش امکان‌پذیر می‌شود.

باید توجه نمود که روابط بین داده، اطلاعات و دانش، مطلق نبوده و سلسله مراتبی نیست. به‌عنوان‌مثال نت‌های موسیقی برای کسی که به موسیقی آشنا نیست صرفاً مجموعه‌ای از داده‌هاست که هیچ معنی و مفهومی نداشته، اما برای کسانی که به موسیقی آشنا هستند بیانگر معانی خاصی می‌باشند. لذا تبدیل به اطلاعات می‌شوند و نهایتاً اینکه این اطلاعات برای کسی که آن‌ها را تدوین نموده است، بیانگر دانش خواهد

بود، زیرا مهارت و تجربه او را می‌رساند البته صاحب‌نظران دیگری نیز به هرم سلسله‌مراتب دانش پرداخته-اند. یکی از این هرم‌های سلسله مراتبی شامل داده‌های است که در آن داده‌های مراوده‌ای خام و ضمنی در سطح پایین و فرزانگی، در رأس آن است.

داده‌های مراوده‌ای در پایگاه داده‌ها و سایر انبارهای داده‌ها ذخیره می‌شوند و به طرق مختلفی به کار می‌روند. داده‌های ضمنی را به‌جز در ذهن افراد، نمی‌توان در جایی ذخیره کرد. همه بر این باورند که داده‌های این سطح، دانش نیستند و حتی اطلاعات هم تلقی نمی‌شوند. در حقیقت این داده‌ها، اصلاً اطلاعات زیادی را ارائه نمی‌کنند، زیرا فقط بخشی از مراوده و تعامل را تحت پوشش قرار می‌دهند. در بهترین حالت این داده‌ها تکه‌های کوچک یک معما هستند. مرتبه بعدی داده‌های عملیاتی هستند. داده‌های عملیاتی، منعکس‌کننده تعاملات و مبادلات کامل و واحد منسجمی هستند که تحت عنوان جزء ناچیز به آن‌ها اشاره می‌شود. این جزء نیز در پایگاه‌های داده‌ها، ذخیره و مدیریت می‌شوند. هر عنصر، فقط جزء کوچکی از داده تلقی می‌شود و نحوه ارتباط آن با سایر داده‌ها در این مرحله مشخص نیست و نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان اطلاعات معنی‌دار در نظر گرفت. در سطح اطلاعاتِ مدیریت، تغییرات عمده‌ای صورت می‌گیرد. این سطح، داده‌های کمّی و خلاصه‌شده‌ای را در برمی‌گیرد که گروه‌بندی، ذخیره، پالایش و سازمان‌دهی شده است . این داده‌ها هم دانش را نشان نمی‌دهند، ولی تا حدی آغاز مدیریت اطلاعات به شمار می‌روند، اطلاعاتی که مدیر می‌تواند به کار گیرد تا کاری بیش از پردازش مراوده فردی انجام دهد . مدیران، می‌توانند اطلاعات را بررسی کنند و شروع به اتخاذ تصمیم کنند و اقداماتی را بر اساس اطلاعاتی که از این داده‌ها به دست آورده‌اند، به انجام برسانند. در ادامه حرکت به‌سوی بالا در سلسله‌مراتب دانش، اطلاعات کامل خلاصه‌شده‌ای که بسیاری آن را هوش سازمانی می‌نامند، در سطحی بالاتر از داده‌های خلاصه‌شده اطلاعات مدیریت  قرار دارد. هوش سازمانی، نتیجه پردازش کامل داده‌ها و اطلاعات است، یعنی داده‌ها و اطلاعات به‌طور وسیع سازمان‌دهی، پالایش، گزینش و تحلیل می‌شوند. خلاصه‌سازی هر چه بیشتر انباشت اطلاعات اولیه، به تولید هوش سازمانی منجر می‌شود. دانش سازمانی را در این حالت، می‌توان بینش‌های حاصل از اطلاعات و داده‌هایی تعریف کرد که می‌تواند بهروش‌های مختلف و در شرایط گوناگون مؤثر باشد. دانش کوتاه، اصل مطلب است . سازمان‌ها اطلاعات را در مقادیری وسیع مصرف می‌کنند و دانش، مصرف مقادیر کوچک به بهترین وجه است.

یکی از خصوصیات عمده مرتبط بر دانش، انتزاع است که برخی از اندیشمندان مدیریت دانش، آن را ( سرکوب جزئیات) می‌نامند. دانش، به حداقل رساندن جمع‌آوری  و خواندن اطلاعات است، نه افزایش دسترسی به اطلاعات. دانشِ کارآمد کمک می‌کند تا اطلاعات و داده‌های ناخواسته حذف شوند. دانش نوعاً پیچیده است و هدف دانش کشف علت و چگونگی موقعیت‌ها است. دانش، صورت اقلام واقعیت‌ها یا انباشت داده‌ها و یا توصیف محصولات نیست و بیشتر وابسته به درک این واقعیت است که جستجوکننده دانش، به چه چیزهایی نیاز دارد یا چه چیزهایی را می‌خواهد بداند. دانش، همچنین به‌منظور ارتباطات کارآمد و کارا ساخته‌وپرداخته می‌شود.

درنهایت در رأس هرم دانش، فرزانگی قرار دارد. برای نظریه‌پردازانی که هرم دانش را تا این نقطه دنبال می‌کنند، فرزانگی به‌عنوان انتزاعی‌ترین و بی‌زمان‌ترین دانش مطرح است . برای برخی از نظریه‌پردازان، فرزانگی، دانشی است که جذب‌شده و کامل به‌صورت ضمنی درآمدهاست، به‌طوری‌که خود را تقریباً در هر عمل و تصمیمی متجلی می‌سازد.

عوامل تفکیک‌کننده اطلاعات و دانش

چنان‌که از مطالب مذکور استنباط می‌شود، ارائه تعریفی روشن از تفاوت بین اطلاعات و دانش مشکل است، زیرا هردوی آن‌ها فراگیرند و معمولاً به‌جای یکدیگر به کار می‌روند. علاوه بر این، اغلب برداشت‌هایی متفاوت درباره این‌که آیا یک‌تکه خاص از اطلاعات ثبت‌شده عملاً دانش تلقی می‌شود یا نه وجود دارد. دانش ثبت‌شده یقیناً حاوی اطلاعات زیادی است . اگرچه خط دقیق بین دانش و اطلاعات روشن نیست، لیکن چندین ویژگی وجود دارد که این دو را از هم جدا می‌کند

  1. سطح ظرافت اطلاعات نوعاً به موفقیت‌ها، شرایط، فراینده ها و یا هدف‌های خاص اشاره دارد. در ا ین صورت دربرگیرنده سطحی از ظرافت و دقت است که آن را برای کار موردنظر مناسب می‌کند، ورای موقعیت یا کار خاص، اطلاعات تا زمانی که به دانش تبدیل نشود ، کم‌ارزش خواهد بود. برای مثال، اطلاعات در خصوص محصول” الف” چیزهای زیادی در خصوص محصول«ب» آشکار نمی‌کند ولی دانش، کاملاً انتزاعی است و به‌گونه‌ای طراحی شده که بتواند ظرافت خاص را از بین ببرد.
  2. زمینه. اطلاعات دربرگیرنده داده‌ها درزمینه است. زمینه ممکن است محصول، مشتری، یا فرایند کسب‌وکار باشد و شکل اولیه داده‌ها را تا سطح اطلاعات ارتقاء می‌دهد. زمینه، اطلاعات را برای مدیران برای تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی مفید می‌کند .مدیر نتایج معناداری را در خصوص معاملات با بررسی و بازبینی داده‌ها استخراج می‌کند. برای این‌که داده مفید واقع شود ، باید در درجه اول در زمین‌های قرار گیرد.
  3. دامنه. به‌طورکلی اطلاعات محدود به زمینه‌ای است که در آن ایجاد می‌شود . اطلاعات فروش به مدیران در خصوص فروش مطالبی ارائه می‌دهد . دانش در این زمینه، فراتر عمل می‌کند و ر موقعیت‌های گوناگون کاربرد دارد. برای نمونه اطلاعات درخصوص مشتری باید بیشتر در معرض تغییر و تحول قرار گیرد تا بتواند روابط را کشف کند و آن را به دانشی که بیش از زمینه بلافصل اطلاعات مشتری است تبدیل کند (مثلاً چه کسی؟ چه چیزی را در چه زمانی خرید؟) علاوه بر این، دامنه عملی که سازمان با اطلاعات اتخاذ می‌کند، به‌طورکلی محدود به زمینه اطلاعات می‌شود . مدیران، درعین‌حال، دانش را در سطح و طیف وسیع‌تری از موقعیت‌ها به کار می‌گیرند.
  4. به هنگام بودن. اطلاعات بر زمان مبتنی است و بنابراین، به‌طور مداوم در حال تغییر است. به‌مجرداینکه داده جدید اخذ شود، اطلاعات جدید می‌تواند و باید تولید شود .اطلاعات فروش ماه مارس به‌احتمال‌زیاد با اطلاعات فروش آوریل تفاوت دارد؛ زیرا داده‌های شالوده‌ای آن‌ها تغییر پیدا کرده است . دانش، در عوض، حساسیت زمانی کمتری دارد. دانشی که از اطلاعات دیروز و امروز به‌دست‌آمده ، می‌تواند برای درک اطلاعات فردا به کار رود.

طبقه‌بندی دانش به انواع مختلف

دانش از دیدگاه‌های مختلف طبقه‌بندی‌شده است ، که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره شده است:

  1. تقسیم‌بندی ارسطو

ارسطو، انواع دانش را برحسب مقاصدشان به سه دسته تقسیم کرده است:

  • دانش نظری که غایت آن فهم و تبیین چه چیزی پدیده‌هاست.
  • دانش ساخت، دانستن چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیده هاست.
  • و دانش کارکردی که مرتبط با نحوه استفاده و کارکردن با پدیده‌هاست.
  1. دانش پنهان و آشکار

دانش بشری را به دو دسته تقسیم‌بندی کرده است : دانش صریح (آشکار) و دانش ضمنی (پنهان). دانش صریح یا دانش کُدگذاری شده، بیان‌کننده دانشی است که در قالب زبان نظام‌مند و رسمی، قابل‌انتقال است . از طرف دیگر، دانش ضمنی است که دارای ویژگی فردی بوده و این امر، قاعده‌مند کردن و انتقال آن را مشخص می‌سازد. ازنظر پولانی، دانش ضمنی در معرفت جامع ذهن و جسم بشر جای دارد . درحالی‌که دانش صریح می‌تواند در ذخایر کتابخانه‌ها، آرشیوها، و پایگاه‌های اطلاعاتی ذخیره‌شده و بر اساس یک مبنای متوالی ارزیابی شود . دانش صریح یک دانش گسترده است که می‌تواند به‌سادگی شکل‌دهی شود. دانش صریح، شامل چیزی است که یک سازمان یا فرد از قبل می‌داند و می‌تواند نسبتاً به‌سادگی با آن ارتباط برقرار کند . برای مثال این مطلب که اگر یک فرد بدون چتر در باران بیرون رود، خیس می‌شود، یک دانش صریح است. دانش ضمنی دانشی است که معمولاً به‌وسیله یک فرد نگهداری می‌شود و نتیجه تجربه خود اوست . دارنده چنین دانشی، در آن زمینه یک “خبره” است . اغلب اوقات، این دانش از طریق کلمات ، به طور شفاهی یا دیگر فرایندهای غیررسمی به دیگران انتقال می‌یابد. دانش صریح یا آشکار، دانشی است که به‌وضوح تعریف یا فرموله می‌شود و از طریق تکنولوژی های اطلاعاتی نیز به اشتراک گذاشته می‌شود. در ابتدای عصر اطلاعات، بسیاری از سازمان‌ها از اینکه می‌توانستند با خودکارسازی کردن و ذخیره و بازیابی اطلاعات خود از طریق سیستم‌های پردازش مراوده‌ای، به‌آسانی داده‌ها و اطلاعات خود را مدیریت کنند، راضی و خشنود بودند.

دانش ضمنی اصطلاح فراگیری است که با ویژگی‌های زیر شناخته می‌شود :

موضوعات فرعی یک گفتگو، بصیرت‌ها و ادراک‌های مشهودی که از طریق تجربه حاصل می‌شوند، احساس شایستگی که نتیجه مشارکت افراد درگروه‌های عمل‌گرا است. درحالی‌که دانش آشکار و رمزگذاری شده تنها در تصمیمات مربوط به رسالت سازمان نقشی عمده ایفا می‌کند. اهمیت دانش ضمنی در نقش برجسته آن در زمینه تصمیمات و رفتارهای استراتژیک است. دانش ضمنی از مدل‌های ذهنی، باورها و اعتقادات هر فرد تشکیل می‌شود که آن‌چنان در ذهن وی جای گرفته‌اند که بدیهی تلقی می‌شوند. دانش ضمنی، ریشه در درون افراد دارد و بیان آن در قالب کلمات دشوار است، از دانشی که ریشه در فرهنگ سازمان دارد، به‌عنوان دانش ضمنی نیز یاد می‌شود. در اکثر سازمان‌ها، دانش ضمنی به‌ندرت مبادله یا به اشتراک گذاشته می‌شود. بنابراین، وقتی که فرد صاحبِ این دانش، سازمان را ترک می‌کند، این نوع دانش نیز از بین می‌رود و به همین دلیل است که منافع دانش ضمنی بلندمدت محسوب نم یشوند. دانش ضمنی، کمیاب، غیرقابل جایگزین، غیرقابل تقلید و ارزشمند است البته زمانی که برای پیشبرد اهداف سازمانی استفاده شود.

دانش ضمنی از طریق فرایند بیرونی شدن، تحت عنوان دانش آشکار در اختیار گرفته می‌شود و دستیابی به آن امکان‌پذیر می‌گردد.

  1. دانش شخصی و سازمانی

دانش شخصی و دانش سازمانی از یکدیگر جدا هستند . شماری از محققان همانند و یک و سایمون به راین باورند که سازمان‌ها قابلیت‌های یادگیری ندارند و در سازمان‌ها، بیشتر افراد هستند که یاد می‌گیرند. باوجوداین برخی از محققان نظیر وینتر، نلسون و استاربوک بر این عقیده‌اند که سازمان‌ها از طریق مستندات و برنامه-های روزمره ، دانش خود را کسب می‌کنند که در سوابق سازمانی خاصی قرار دارند . روشی که از طریق آن دانش مستندات و برنامه‌های روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق می‌شود، به‌وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل می‌گیرد. در این دیدگاه سازمان به‌عنوان عنصری مواجه شونده با مسئله و حل‌کننده آن در نظر گرفته می‌شود. دانشی که سازمان برای حل مسائل پیش رو خلق می‌کند ، دانش سازمانی است؛ و دانشی که توسط افراد به‌طور فردی خلق می‌شود، دانش فردی نام دارد . مسلماً دانشی که به‌وسیله افراد به‌عنوان یک کل در قالب یک سازمان خلق می‌شود، چیزی بیشتر از مجموع دانش تک‌تک افراد است.

یادگیری موجود در سازمان به مقدار زیادی از پیچیدگی وظایف و محیط سازمانی آن تأثیر می‌پذیرد. همان‌طور که اشاره شد دانش شخصی و دانش سازمانی از همدیگر متمایز است. باوجوداین، هنوز به هم وابسته‌اند. اندازه تعاملات هر فرد با دیگران به فر هنگ سازمانی وابسته است . این دیدگاه ازاین‌جهت پذیرفته می‌شود که در محیط کنونی، افراد در درون سازمان‌ها به‌منظور حل مشکلات مشتریان نیاز به اخذ تصمیمات سریع دارند . یعنی به‌جای استفاده از قوانین و مقررات به‌عنوان شکل هدایت‌شده سلسله مراتبی حل مسائل، کارکنان مجبور به ارائه راه‌حل‌هایی در جهت حل کارای مسائل و مشکلات تجاری هستند.

  1. انواع دانش بر مبنای کارکرد

علاوه بر تقسیم‌بندی فوق، دانش می‌تواند بر اساس کارکردهایی که دارد تقسیم‌بندی شود . دانش می‌تواند کارکرد توصیفی 1 داشته باشد و به بیان چه چیزی یک پدیده بپردازد، یا می‌تواند کارکرد فرایندی 2 داشته باشد و چگونگی انجام واقعه‌ای را توصیف کند . همچنین دانش می‌تواند کارکرد علت -معلولی داشته باشد و چرایی وقوع یک پدیده را تبیین سازد. این تقسیم‌بندی توسط کوئین و همکارانش در مورد دانش حرفه‌ای یک سازمان بکار گرفته شده است . ایشان دانش حرفه‌ای در یک سازمان را، به ترتیب اهمیت در چهار سطح کارکردی تعریف کرده است.

  • دانش درک یا دانستن چه چیزها: از طریق آموزش رسمی دست می‌آید. این سطح از دانش، برای سازمان ضروری است، لیکن برای موفقیت تجاری کافی نیست.
  • مهارت پیشرفته یا دانستن چگونگی‌ها: یعنی تبدیل آموخته‌ای کتابی به اجرای اثربخش و توانایی به‌کارگیری اصول علمی یک رشته در دنیای پیچیده واقعی. این سطح از دانش برای سازمان ارزش‌افزوده زیادی به دنبال می‌آورد.
  • فهم سیستم‌ها یا دانستن چراها: یعنی دانش عمیق از چگونگی و روابط علت – معلولی یک رشته علمی. این دانش به افراد حرفه ای اجازه می‌دهد تا از سطح اجرای وظایف فراتر روند و به حل مسائل وسیع‌تر و پیچیده-تر بپردازند و ارزشی فوق‌العاده را برای سازمان‌ها ایجاد کنند.
  • خلاقیت خودانگیخته یا توجه به چراها : شامل انگیزه، اشتیاق و تطبیق برای موفقیت می‌شود. گروه‌های دارای این خصوصیت، معمولاً نتایج بهتری از گروه‌های با سرمایه فیزیکی بیشتر تولید کرده و بدون این خصوصیت ، دانش تولید می‌کنند . بدون این خصوصیت، دانش حرفه‌ای سازمان ممکن است دچار رخوت شود و از تغییر و بهبود در جهت تطابق با الزامات محیط پیرامونی باز بماند. کوئین اظهار می‌دارد که سه سطح اول دانش حرفه‌ای، می‌تواند در سیستم‌های سازمان، پایگاه‌های داده یا فناوری‌های عملیاتی موجود باشد؛ اما سطح چهارم مرتبط با فرهنگ سازمانی است . وی همچنین خاطرنشان می‌کند که اکثر سازمان‌ها تمرکز آموزشی خود را روی سطح اول می‌گذارند و کمتر به سطوح بالاتر می‌پردازند.

      5 . تقسیم‌بندی معرفت‌شناختی دانش

برخی از محققان علوم انسانی به ارائه دسته‌بندی‌های دیگری پرداخته‌اند که مبتنی بر معرفت‌شناسی هستند. هرون از افراد پرکار در این زمینه است که تألیفات متعددی را درباره توسعه حرفهای و مدیریتی داشته است. ازنظر وی دانش را می‌توان به چهار نوع تقسیم کرد:

  • دانش تجربی که از تماس و برخورد مستقیم با پدیده‌ها حاصل می‌شود.
  • دانش توصیف‌کننده که برآمده از دانش قبلی است و پدیده‌ها را از طریق تصاویر، شعر، داستان، موسیقی، رقص و مانند این‌ها توصیف می‌کند.
  • دانش پیشنهاددهنده که توانایی آن را دارد تا پدیده‌ها را با گزاره‌هایی اخباری بیان کند.
  • و دانش کارکردی که دانستن چگونه انجام دادن عمل است و در قالب مهارت‌ها و صلاحیت‌ها خود را نشان می‌دهد.
  1. دانش رسمی و غیررسمی

دانشمندانی همچون لیلا و شوونک، تینی و شواتز، کونلین ،گارد، آدلر، طبقه‌بندی دانش سازمانی به  رسمی و غیررسمی را پذیرفته‌اند. دیدگاه‌های این صاحب‌نظران درباره تفاوت دانش رسمی و غیررسمی سازمان

را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد.

  • ماهیت و محتوای اطلاعات و دانش سازمانی: دانش رسمی مبنی بر جملات بایدی و الزامات قانونی است، در حال یکه دانش غیررسمی، مبتنی بر مفروضات، استنباط‌ها، استدلال‌ها، ایده‌ها، دیدگاه‌ها و عقلانیت نهفته در پس تصمیمات هست.
  • روش تهیه و تنظیم دانش سازمانی: دانش رسمی، بر اساس قوانین و مقررات، با توجه به شرح وظایف تهیه‌کننده یا دستور مافوق تهیه می‌شود، اما دانش غیررسمی، بر اساس استراتژی‌های مدیریت دانش در سازمان، از طریق مصاحبه‌های عمیق با تصمیم‌گیرندگان، انجام موردپژوهش و سایر روش‌های ثبت و تحقیق مناسب تهیه می‌گردد.
  • هدف: هدف از خلق دانش رسمی، ثبت و نگهداری اطلاعات ضروری برای نیازهای آتی است، اما هدف از ایجاد دانش غیررسمی، ثبت و نگهداری دانش سازمانی به‌منظور تحلیل، ارزیابی، توسعه و ترویج آن در سازمان و تقویت یادگیری سازمانی است.
  • شکل و ساختار: دانش رسمی در قالب گزارش، دستور جلسه، برنامه‌ها و آیین‌نامه ارائه می‌شود، اما دانش غیررسمی به شکل دستگاه‌های دانش‌محور، سیستم اطلاعات مسئله محور، تجزیه‌وتحلیل صورت‌جلسات و نامه‌های اداری و سایر الگوهای مسئله محور یا مورد محور ارائه می‌گردد.
  • ضرورت و اهمیت: اغلب موارد تداوم فعالیت‌های جاری سازمان درگرو تهیه و تنظیم دانش رسمی است. ضرورت دانش غیررسمی در حفظ، توسعه و انتشار دانش سازمانی و استفاده از آن به‌عنوان مزیتی رقابتی است.
  • دامنه استفاده‌کنندگان از دانش سازمانی: دامنه استفاده‌کنندگان دانش رسمی، نسبتاً محدود است اما همه افراد سازمان و در مواردی پژوهشگران مدیریت از دانش غیررسمی استفاده می‌کنند.
  1. دانش ساختارند و ناساختارمند

  • دانش ساختاریافته. دانش استخراج‌شده از داده‌ها و منابع اطلاعاتی ساختاریافته که به‌خودی‌خود ساختاریافته است. منابع داده‌های ساختاریافته عبارت‌اند از پایگاه‌های داده‌ای، پایگاه‌های دانش، انبارهای داده‌ها و بازارها و مراکز تجاری داده‌ها.
  • دانش ساختارنیافته. دانش حاصل از منابع ساختارنیافته همچون اسناد متونی، نمایه‌های گرافیکی، نمای‌های سمعی- بصری، پسته‌ای الکترونیکی، کلیه دانش ضمنی کارکنان را شامل می‌شود.

      8.دانش اظهاری و دانش رویه‌ای

اندرسون دانش را به دو نوع “دانش اظهاری”  (دانش واقعی ) که به‌صورت یک قضیه بیان می‌شود و “دانش رویه‌ای (دانش روش‌شناختی) که در فعالیت‌هایی مانند چگونگی فراگیری دوچرخه‌سواری یا نواختن پیانو استفاده می‌شود، تقسیم‌بندی کرده است.

  1. طبقه‌بندی رایل

رایل ، دانش را به دو نوع دانشِ دانستن در مورد “بودن ” یک چیز، و دانستن اینکه آن چیز “چگونه  ” عمل می‌کند، طبقه‌بندی کرده است.

  1. دانش اصلی و دانش فرعی

دانش سازمانی با توجه به میزان مرکزیت آن برای سازمان و قابلیت پذیرش آن برای کارمندان به دو گروه تقسیم می‌شود: دانش اصلی ، از سازه‌هایی به دست می‌آید که مسائل کلی را که در سازمان به طور گسترده‌ای ایجاد می‌شود، تشریح می‌کند. دانش فرعی ، با ارائه عناصر فرعی از دانش اصلی پشتیبانی می‌کند و نیازی به درک و اجماع گسترده ندارد.

  1. تقسیم‌بندی مک لوپ

مک لو ، پ دانش را به شرح زیر طبقه بندی میکند:

  • دانش عملی: این دانش که در کار، تصمیمات و اقدامات افراد مؤثر است، دانش حرفه‌ای، تجاری، کاری، یا سیاسی نیز نامیده م می‌شود.
  • دانش فکری: دانش فکری، کنجکاوی فکری افراد را برطرف م می‌سازد و با درک مسائل موجود و ارزش‌های فرهنگی به دست می‌آید.
  • دانش سرگرمی و گفتگوی معمولی: این نوع دانش، نقطه مقابل دانش فکری است و کنجکاوی‌های غیرمطلوب انسانی، مانند تفریحات، شایعات محلی و غیره را برآورده می‌سازد.
  • دانش معنوی: به دانش مذهبی انسان در مورد خدا و شیوههای سعادت و رستگاری مربوط است.
  • دانش ناخواسته: خارج از تمایلات فرد است و معمولاً به شکل تصادفی و بدون هدف به دست می‌آید. تقسیم-بندیهای دیگری نیز در این راستا صورت گرفته است . ازجمله، تقسیم‌بندی رابکراس و لوید برد است که پنج نوع دانش را در سازمان‌ها شناسایی کرده‌اند:
  • نوع اول دانش ضمنی و آشکاری که از طریق تجارب روزمره در هر شغلی به دست می‌آید و در بیشتر مواقع از طریق تعاملات اجتماعی با دیگر کارکنان اشاعه می‌یابد.
  • نوع دوم دانش سازمانی، دانش ضمنی و آشکاری است که درگروه‌های کار اشاعه می‌یابد.
  • نوع سوم، اینکه سازمان‌ها می‌توانند از دانش آشکاری که برای دسترس‌پذیری نظم یافته و مستندشده، برای خلق مخازن دانش بهره ببرند. این مخازن، اغلب، انبارهای داده یا مراکز داده نامیده می‌شوند.
  • نوع چهارم، فرایندهای سازمانی هستند که فی‌نفسه، مقدار زیادی دانش را در خود جای داده‌اند،

: • نوع آخر، دانش جای گرفته در تولیدات و خدمات موردنظر است (تاونلی، تقسیم‌بندی دیگر، تقسیم دانش به ترتیب زیر است:

  • دانش نیروی انسانی
  • دانش مکانیزه
  • دانش مستند
  • و دانش خودکار

اسویبی به جنبه‌های دیگری از دانش که بر چگونگی درک دانش و مدیریت دانش اثر می‌گذارند، به شرح زیر اشاره می‌کند:

  • دانش، موضوعی است که می‌توان آن را در قالب کلمات بیان کرد. وقتی دانش ضمنی از طریق زبان آشکار می‌شود، می‌توان جهت تأمّل و تفکر آن را موردتوجه کانونی خود قرار داد.
  • با بیان دانش در قالب زبان و نشانه‌ها، می‌توان آن را توزیع، نقد و تحلیل کرد و به طرق دیگر آن را افزایش داد.
  • ابزاری که مردم با آن دانش جدید را به دست می‌آورند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه + 1 =