کار تیمی در مدیریت دانش

کار تیمی در مدیریت دانش

چرا در کار تیمی وظایف برخی از  اعضا با همدیگر تداخل پیدا می‌کند؟ درحالی‌که از برخی از تیم‌ها همکاری پربازده و ثمربخشی انتظار می‌رود، در عمل همکاری اعضای تیم نتیجه‌ای به همراه ندارد؟ منشأ این اختلافات کجاست؟ چگونه می‌توان در این وضعیت‌ها مداخله کرد و برای حمایت از همکاری میان‌رشته‌ای و کار تیمی در مدیریت دانش راهکارهایی عرضه کرد؟

زمانی که  تدریس  در دوره کارشناسی ارشد میان‌رشته‌ای را شروع کردیم، با آگاهی از لیست بی‌شماری از چالش‌های همکاری میان‌رشته‌ای، انتظار داشتیم که این دوره به میدان جنگ تبدیل شود.  ما فکر می‌کردیم که زمینه‌های تحصیلی متنوع دانشجویان، از هنر گرفته تا پزشکی، علوم اجتماعی و ریاضیات  تنش‌هایی به همراه خواهد داشت و  هریک از اعضا درمورد روش‌هایی که برای هریک از آن‌ها ناآشنا است با یکدیگر اختلاف‌نظر خواهند داشت. هرچند  در این دوره شاهد بحث‌های داغی بودیم اما طوفانی از اختلاف‌نظر که پیش‌بینی کرده بودیم هرگز رخ نداد و علی‌رغم اینکه دور از انتظار به نظر می‌رسید  ولی همکاری خوبی بین آن‌ها اتفاق افتاد. دقیقاً همین غافلگیری بود که ما را نسبت به این موضوع کنجکاو کرد. ما چهار رفتار را در بین دانشجویان شناسایی کردیم که هرکدام نشان‌دهنده چهار روش ممکن برای همکاری میان‌رشته‌ای و  ادغام دانش میان‌رشته‌ای در قالب اعضای یک تیم است. ما این مطالعه را به‌عنوان نقطه شروع مفیدی برای مداخله در الگوهای رفتار تیمی در جهت حمایت از همکاری و ادغام میان‌رشته‌ای در نظر می‌گیریم.

چهار الگوی رایج در زمان ادغام میان‌رشته‌ای در حین کار تیمی در مدیریت دانش

رفتار ساده‌انگارانه

همان‌طور که توضیح داده شد، خوش‌بینی ساده‌انگارانه دانشجویان، محرک اولیه ما برای بررسی بیشتر  بود. آن‌ها برای شرکت در کار تیمی میان‌رشته‌ای هیجان‌زده بودند زیرا متقاعد شده بودند که با دانش خود می‌توانند در سایر موضوعات و در زمینه‌های مختلف، سهم معنادار بیشتری در مسائل اجتماعی داشته باشند. یک جاه‌طلبی نجیب به همراه درک محدودی  از ادغام  میان‌رشته‌ای و کارتیمی در مدیریت دانش و جایگاه آن؛ دانشجویان در ذهن خود ادغام میان‌رشته‌ای را مانند یک پازل در نظر گرفته بودند: هریک از اعضای تیم چند قطعه از پازل را به همراه دارد و با قرار گرفتن این قطعات در کنار همدیگر تصویری جامع از کل پازل به دست می‌آید. دانش‌آموزان روش‌ها و فرضیات مختلف و احیاناً متضادی را که  هم‌‌تیم‌های خود به طور اجتناب‌ناپذیری ارائه خواهند کرد را، نادیده گرفتند.

رفتار قاطعانه

رفتار قاطعانه همان چیزی بود که درابتدا انتظار داشتیم با آن روبرو شویم. دانشجویانی که این نوع رفتار را از خود نشان دادند، بر مفاهیم کلیدی، تئوری‌ها و روش‌های رشته خود تسلط داشتند و با اعتمادبه‌نفس و انگیزه برای کمک به این دانش در تلاش تیمی بودند. آن‌ها نظرات و دانش خود را با اطمینان با سایر هم‌تیمی‌ها به اشتراک گذاشتند؛ تصمیمات  این گروه علی‌رغم اینکه از تصمیم‌گیری‌ها حمایت می‌کرد و جهت کار تیمی را مشخص می‌کرد، فضای کمی برای تجدیدنظر باقی می‌گذاشت. آن‌ها برای جستجوی نظرات دیگران برای غنی‌سازی تصمیمات، به چالش کشیدن و یا تجدیدنظر در ایده‌های خود، سؤال زیادی نمی‌پرسیدند و درگیر خوداندیشی انتقادی نمی‌شدند.

نمود دیگری از اعتمادبه‌نفس آن‌ها این بود که آن‌ها قادر بودند از بالا به دیدگاه دیگران نگاه کنند. این رفتار در بین دانشجویانی با پیشینه علوم دقیق یا زیستی شایع‌تر و در بین دانشجویان علوم اجتماعی و انسانی کمتر مشاهده شد.

رفتار سازگارانه

دانشجویانی که رفتار سازگارانه و انطباق‌پذیر از خود نشان می‌دهند، سؤالات زیادی می‌پرسیدند و فعالانه تلاش می‌کردند تا مشارکت دیگران و سهم آن‌ها در کار تیمی را درک کنند. آن‌ها نسبت به مشارکت دیگران در کار تیمی بسیار پذیرا بود. این باعث انعطاف‌پذیری آن‌ها شد و بنابراین برای پروژه مشترک کارهایی زیادی انجام داده و ورودی‌ها و تلاش دیگران را گرد هم آوردند. بااین‌حال، آن‌ها با دیدگاه‌ها و دانش خود به کار تیمی کمک چندانی نکردند و به همین دلیل، بینش‌های مربوط به رشته‌ای که در آن آموزش‌دیده بودند، کمتر ارائه شد. آن‌ها احتمالاً به‌جای مقایسه انتقادی دانش دیگران با دانشی که خود داشتند، از مشارکت دیگران استقبال می‌کردند. برخی از این دانشجویان می‌گویند که آن‌ها احساس کردند که دانش آن‌ها در مرتبه پایین‌تری بوده و از اهمیت کمتری برخوردار است. این قبیل رفتارهای انطباقی بیشتر در میان دانشجویان علوم اجتماعی و انسانی و دانش‌آموزانی دیده شد که قبلاً آموزش‌های بین‌رشته‌ای دریافت کرده بودند.

رفتار یکپارچه

در نهایت، موارد نادری از رفتار یکپارچه را نیز در بین دانشجویان مشاهده کردیم. این دسته از دانشجویان درگیر تعاملات متقابل بودند، اظهاراتی را بر اساس دانش خود بیان می‌کردند و برای دست‌وپنجه نرم کردن با دانش هم‌تیمی‌های خود نیز، سؤالاتی می‌پرسیدند. تعامل به آن‌ها اجازه داد تا با همکاران خود تفاهم مشترکی ایجاد کنند. آن‌ها به طور فعال دانش خود را با اطلاعاتی که دیگران به اشتراک می‌گذاشتند مرتبط می‌کردند. رفتار دیگری که این گروه از دانشجویان نشان دادند این بود که تردید‌ها و ندانستن‌های خود  را به‌عنوان فرصتی برای یادگیری و گسترش درک خود پذیرفتند.

blank

همکاری میان‌رشته‌ای

دانشجویانی با رفتار ساده‌‌انگارانه‌ به‌سختی به ادغام پایگاه‌های دانش اعضا رساندند. آن‌ها دانش خود را به کار تیمی وارد نکردند و با دانش دیگران نیز درگیر نشدند. از سوی دیگر، دانشحویانی که رفتار یکپارچه‌ای از خود نشان دادند، هم به ارتقای دانش خود کمک کردند و هم با دانش دیگران درگیر شدند.  این به آن‌ها اجازه داد تا به طور فعال بین دانش خود و دیگران ارتباط برقرار کنند و درنتیجه در یکپارچگی دانش شرکت کنند. دانشجویان که قاطعانه عمل کردند، دانش خود را به فعالیت تیم وارد کردند، اما با دانش دیگران درگیر نشدند. درحالی‌که دانشجویانی با رفتار انطباق‌آمیز برعکس عمل کردند: با دانش دیگران درگیر شدند، اما دانش خود را به کار نگرفتند. بنابراین مبادله دوسویه و ادغام دانش نیازمند رفتاری یکپارچه یا ترکیبی سازنده از رفتارهای قاطعانه و سازگارانه است.

نتیجه‌گیری

همانطور که گفته شد تمایز میان این رفتارها، راهی برای هدفمندسازی مداخلات در رفتار اعضای هر تیم در اختیار ما قرار داده است. پیشنهاد ما این است که اعضای تیم را به پرسیدن سؤال از یکدیگر تشویق کرده و ضمن تشویق رفتار سازگارانه به دانش خود در پروژه‌های کار تیمی بیفزایند و ضمن آموزش دیگران، بینش خود را نیز با دیگران به اشتراک بگذارند.

 

منبع:

https://realkm.com/2022/05/23/four-typical-behaviours-in-interdisciplinary-knowledge-integration/

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × چهار =