
دو دیدگاه نسبت به آینده مدیریت دانش
دو دیدگاه نسبت به آینده مدیریت دانش
وقتی در مورد آینده مدیریت دانش صحبت میکنیم، بحث در مورد استراتژی مدیریت دانش به وجود میآید. در دنیای مدیریت دانش اغلب بین کسانی که احساس میکنند آینده با فناوری اطلاعات هدایت میشود و به تدریج با فنآوریهای جدید مشکلات به کلی برطرف میشود و کسانی که احساس میکنند باید بیشتر به موارد دیگر مانند فرهنگ سازمانی و پشتیبانی مدیران ارشد از مدیریت دانش در سازمان توجه کنی، اختلاف نظر وجود دارد. به بیان دیگر دو رویکرد سیستم گرا و انسان گرا در مدیریت دانش همواره طرفداران و مخالفانی داشته که هر یک از منظر خود از آن دفاع میکنند. به طور کلی، این دو دیدگاه در موارد زیر خلاصه میشود:
1- تغییر در جنبههای “بیرونی” سازمان
آیا ما برای حل مسائل و یافتن فرصتها از فناوریهای جدیدی استفاده خواهیم کرد؟ آیا قوانین کسبوکار، فرایندها و ساختارهای سازمانی خود را متناسب با جهان در حال تغییر سازگار خواهیم کرد؟ در دنیای مدیریت دانش موضوعاتی مانند هوش مصنوعی، تجزیه و تحلیل دادههای کلان جدید است. این دیدگاه معتقد است برای پیاده سازی موثر مدیریت دانش باید روی موضوعاتی مانند فناوری اطلاعات در مدیریت دانش تمرکز نمود.
2- تغییر در جنبههای “درونی” و فرهنگ سازمان
فرهنگ سازمانی بالغ و متعالی؛ زمین حاصلخیز برای توسعه مدیریت دانش است. فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش یکی از مهمترین عوامل پیادهسازی مدیریت دانش فرهنگ سازمانی است. فرهنگ محرک قدرتمند مدیریت دانش است. این دیدگاه معتقد است که فقط فرهنگ سازمانی میتواند موجب تقویت فعاليتهای مديريت دانش شده و يا مانع آن شود.در هر دیدگاه میتوان تغییراتی را که ممکن است مثبت و مترقی و تغییراتی که ممکن است منفی، آسیبزننده و ارتجاعی باشند، تصور کرد.
وقتی این دو دیدگاه را در برابر یکدیگر قرار میدهید، میتوان چهار آینده متفاوت را پیشبینی کرد که در ادامه توضیح داده شده است.
“قرن 20”
در این سناریو ما نمی توانیم به اندازه کافی با تغییرات در هر دو جهت (فناوری اطلاعات و فرآیندهای جدید و در آگاهی های خود و توسعه فرهنگی) سازگار شویم. اینها سازمانهایی هستند که هنوز با تغییرات اخلاقی مانند تصمیمگیری در شرایط اضطراری دستوپنجه نرم میکنند و همچنین برای سازگاری با نوآوری در روند و فناوری جدید نیز تلاش میکنند. آنها نه در سیستمها و فرایندها و نه در اخلاق و ارزش ها نوآوری ندارند. نتیجه مدیریت دانش در اینگونه سازمانها معمولا یکسان است. در این حالت سازمانها در یک حالت اقتصاد پساصنعتی باقی میمانند و با اقتصادِ دانشمحور سازگار نیستند.
“ماتریس “
فناوری اطلاعات، سیستمها و فرایندها برای بهرهگیری از فرصتهای جدید در فرهنگ سازمان و فرهنگ خود کارکنان سازگار میشوند. چنین سازمانهایی با فناوری اطلاعات، سیاست ها و فرایندها هدایت میشوند. بر اساس اخلاقیات سیاستها و سیستمهای جدیدی را اتخاذ می کنند. یک باور اساسی وجود دارد که میتوان به صراحت از طریق فرایند هماهنگ و یگپارچه با همه چیز مقابله کرد. در اینگونه سازمانها مدیران با فناوری اطلاعات فرآیند هماهنگتری را برای انطباق فراهم میکند.
“ رایج (کامِن)”
در حالی که آگاهیهای خودمان توسعه مییابد و ارزشهای فرهنگی جدید را میپذیریم، در استفاده از ابزارها و روشهای جدید برای انجام کارها کوتاهی میکنیم. اینها سازمانهایی هستند که یا نسبت به نوآوری تردید دارند یا به سادگی قادر به انجام آن نیستند، اما بر ارزشهای مثبت و توسعه تأکید دارند.
“بهترین هر دو”
در این حالت سازگاری هم با ابزارها و فرایندهای جدید و هم با آگاهی و ارزشها وجود دارد. این جایی است که بیشترین ارزش را برای سازمان خلق میکند.
منبع :
https://www.linkedin.com/pulse/four-km-futures-robert-taylor