در این مقاله ضرورت پیادهسازی مدیریت دانش فرآیندمحور در سازمان بررسی شده است. با مطالعه این مقاله میتوانید به اهمیت این نوع از مدریت دانش پی ببرید.
یکی از مهمترین عارضههایی که گریبانگیر سازمانها شده است، کارکردن جزیرهای است. این اصلاح برای وضعیتی به کار میرود که برخلاف انتظار واحدهای مختلف یک سازمان در کنار همدیگر چرخه فرآیندی را تشکیل نمیدهند بلکه هریک در مسیر خود حرکت میکنند و ارتباط مناسبی با سایر قسمتها ندارند. مهمترین چالشی که در این شرایط به وجود میآید دوبارهکاری و موازیکاری است که هزینههای بسیار زیادی را به سازمان تحمیل میکند. این مسئله تاثیری منفی بر تمامی شاخصهای عملکردی سازمان و سیستمهای مدیریتی ازجمله مدیریت دانش دارد.
ضرورت پیادهسازی مدیریت دانش فرآیندمحور
اما راهکار بهبود این وضعیت چیست!؟ پاسخ ساده است، فرآیندگرایی. البته این سادگی در پاسخ چندان هم ساده نیست. برای اینکه سازمانها بتوانند مدیریت دانش را با اثربخشی بالا پیادهسازی مدیریت کنند باید در ابتدا فرآیند مدیریت دانش را طراحی کرده و سپس این فرآیند را با سایر فرآیندهای سازمانی مرتبط سازند.
دان پورت فرآیند را اینگونه تعریف میکند؛ «فرآیندهای کسبوکار مجموعهای از فعالیتهایی هستند که با یکدیگر ارتباط منطقی دارند و برای دستیابی به یک دستاورد مشخص در کسبوکار، انجام میشوند.» مجموعهای از فرآیندها در کنار یکدیگر، یک سیستم کسبوکار را میسازند.
هر فرآیندی، مشتری یا مشتریانی دارد که خروجی فرآیند در اختیار آنها قرار میگیرد (یا از آن خروجی منتفع میشوند). این مشتریان میتوانند درونسازمانی یا برونسازمانی باشند. فرآیندها معمولاً مستقل از چارت رسمی و ساختار سازمانی هستند و به مرزهای دپارتمانهای مختلف محدود نمیشوند. به عبارت دیگر، هربخش از یک فرآیند ممکن است در زیرمجموعه یا دپارتمان متفاوتی از سازمان، اجرا و پیگیری شود.
برای طراحی فرآیندهای سازمانی مدلهای مختلفی وجود دارد. اما یکی از مدلهای پرکاربرد در سازمانهای کشور مدل APQC است. مرکز آمریکایی بهرهوری و کیفیت (APQC) سالهاست با طراحی چارچوب طبقهبندی فرآیند (PCF) را برای سازمانها و صنایع مختلف طراحی کرده است و بر اساس تجربیات جهانی در بازههای زمانی معمولا یکساله آن را بهروزرسانی میکند. برخی از این صنایع عبارتند از: هوافضا و دفاع، هواپیمایی، خودرویی، بانکداری، پخش، شهرداری، فرآوردههای نفتی، آموزش، بهداشت، بیمه. معمولاً سازمانها با اهدافی همچون شناسایی و اولویتبندی حوزههای بهبود، الگوبرداری و استفاده از تجربیات سایر سازمانها و تعیین ساختار و شاخصهای ارزیابی عملکرد از این چارچوب استفاده میکنند.
چهارچوب فرآیندی مدیریت دانش ازمنظر APQC
چارچوب فرآیندی APQC بهطورکلی فرآیندهای یک سازمان را در ۱۳ رده و بیش از ۱۶۰۰ فرآیند، فعالیت و وظیفه تعریف میکند. مدیریت دانش در این چارچوب در حوزه فرآیندی «توسعه و مدیریت قابلیتهای کسبوکار» قرار میگیرد. چهار فرآیند مدیریت دانش از نگاه این چارچوب توسعه استراتژی مدیریت دانش، ارزیابی قابلیتهای مدیریت دانش، طراحی و اجرای قابلیتهای مدیریت دانش، تکامل و پایدارسازی قابلیتهای مدیریت دانش هستند و درحدود 20 فعالیت برای جاریسازی آن در سازمان تعریف شده است.
سازمانهایی در پیادهسازی مدیریت دانش موفق هستند که بتوانند این فعالیتها را بهدرستی طراحی و اجرا کنند. به عبارت دیگر اجرای مدیریت دانش از مهمترین ارکان مدیریت دانش است. یکی از مهمترین فعالیتها در این چارچوب «شناسایی ارتباط مدیریت دانش با سایر فرآیندهای سازمانی» است. این فعالیت نقش بهسزایی در نهادینهسازی مدیریت دانش دارد، چراکه با انجام درست این کار، ارتباط (ورودی و خروجی) سایر فرآیندها به فرآیند مدیریت دانش مشخص شده و اقدامات دانشی بخشی از فرآیندهای کار روتین سازمان میشود.
همانطور که در فوق ذکر شد، فرآیندگرایی نقش بهسزایی در موفقیت مدیریت دانش در سازمان دارد. با طراحی فرآیندهای مناسب مدیریت دانش در سازمان و ایجاد ارتباط با سایر فرآیندها، بهکارگیری ابزارها و تکنیکهای مدیریت دانش به جزء جدانشدنی فرآیندهای کاری تبدیل شده و با سرعت بسیار زیادی نهادینه میشود.