مدیریت دانش در گذر زمان

مدیریت دانش در گذر زمان

در این مقاله ضمن ارائه تاریخچه کوتاهی از توجه به «دانش» به وضعیت مدیریت دانش را در گذر زمان بررسی کرده و سیر تحول جوامع را از اقتصاد کشاورزی تا انقلاب دانش به شکل خلاصه مرور می‌کنیم.

در سال 1979، حسابدار سوئدی به نام کارل اریک سیوبی[1] که بعدها به‌عنوان یکی از بنیان‌گذاران علم مدیریت دانش معرفی شد، با پرسشی بزرگ روبرو گردید. دفاتر حسابداری (ارزش دفتری) یکی از شعبه‌های معروف سازمانی که او در آنجا کار می‌کرد، تنها یک کرون ارزش نشان می‌داد، درحالی‌که ارزش واقعی سازمان، به‌مراتب بیش از این‌ها بود. در این هنگام، وی متوجه شد که ترازنامه مالی شرکت او، تنها ارزش دارایی فیزیکی آن را– که شامل چند میز و ماشین‌تحریر بود- نمایش می‌دهد و ارزش واقعی سازمان وابسته به شایستگی کارکنان سازمان و چیزی را که جمع کارمندان سازمان به‌عنوان یک فکر و مغز جمعی تشکیل می‌دادند، وابسته است. معرفی کرد و «دارایی ناملموس» و «دارایی فکری» سیوبی و دیگران، این یافته را با نام آن را در کنار دارایی‌های ملموس قرار داد. به‌این‌ترتیب، تعداد نوشته‌ها، سمینارها ونظایر آن در این زمینه رشد کرد و موضوع به‌طورجدی در دستور کار دانشمندان علم مدیریت و مدیران سازمان‌های بزرگ قرار گرفت.

هم‌زمان با رشد ایده دانش به‌عنوان منبع استراتژیک در قرن 21، دانش به‌مثابه یک مزیت رقابتی مهم در سازمان‌های پیشرو، موردتوجه جدی قرار گرفت. ازاین‌رو چندی است که بسیاری از دانشمندان علم مدیریت و سازمان، تلاش‌هایی را برای نظام‌مند کردن استفاده از دانش در سازمان از راه ایجاد باب جدیدی در مدیریت با عنوان «مدیریت دانش» آغاز کرده‌اند.

مدیریت دانش در گذر زمان

روند تاریخی حرکت سازمان‌ها به‌سوی سازمان‌های دانش‌مدار در بررسی روند تاریخی حرکت سازمان‌ها به‌سوی سازمان‌های دانش‌مدار، پیتر دراکر نحوه تغییر سازمان‌ها را به شرح زیر مطرح می‌کند:

پیش از آغاز جنگ جهانی، کشاورزان، بزرگ‌ترین گروه کارگران هر کشور بودند، ولی احساس «یقه آبی 2» حتی پیش از آن نیز، لزوم اداره کارخانه‌ها با استفاده از کارگران می‌شد. بنابراین، مزرعه‌داران شروع به ترک مزرعه به سمت کارخانه‌ها کردند. آنان در سال 1900، جزء نیروی عمده اجتماعی و سازمانی شدند و به‌سرعت بر تعدادشان افزوده شد، به گونه‌ای که تا اواخر دهه 1950، یقه آبی‌ها، بزرگترین جوامع و سازمان‌های صنعتی را تشکیل می‌دادند. در دهه‌های آخر قرن 20، نیروی کار صنعتی افول کرد و این بار، کار بر پایه دانش و دانش گران اهمیت ویژه‌ای یافت. بر اساس تقسیم‌بندی دراکر، پروفسور ویک (1999) جایگاه دانش در این چرخش عظیم را، حول محورهای گوناگون به ترتیب زیر مطرح کرده است.

  • اقتصاد کشاورزی

بشر اولیه که در ابتدا با شکار ارتزاق می‌کرد، کشاورزی را کشف کرد و به‌این‌ترتیب، نخستین مرحله اقتصادی جوامع آن زمان شکل گرفت و پس‌ازآن بود که تولید منابع با کاشت و برداشت دانه‌ها و نیز پرورش دام و طیور آغاز شد. در این مرحله، هنوز بشر به دانش چندانی دست نیافته و مزیت رقابتی در آن، گسترش مزرعه‌ها و تعداد بیشتر دام و طیور و نیز مهارت‌هایی در کاشت و برداشت محصولات بود.

  • اقتصاد منابع طبیعی

در این دوره بشر منابع طبیعی را کشف و استخراج کرد. در این میان، نقش مردم، تلاش برای تسهیل تبدیل منابع به کالاهای قابل‌فروش و آوردن آن‌ها به بازار بود. علاوه بر آن، گروه‌های کوچکی از صنعتگران همچون بناها، آهنگران، خیاطان و نظایر آن ارائه خدمات به مشتریان را آغاز کردند، بنابراین، کم‌کم بشر نیاز به دانش را تشخیص داد و اتحادیه‌ها و تجمعات کوچکی از متخصصان شکل گرفت.

  • انقلاب صنعتی

در خلال قرن 18 و 19، تبدیل منابع طبیعی به محصولات قابل‌فروش و تولید محصولات در حجم زیاد به شکل فزاینده‌ای، سازمان‌دهی و مکانیزه و مزیت بازار سرمایه‌گذاری و به‌کارگیری افراد بیشتر شد. بنابراین، برای ارائه محصولات با کیفیت و قیمت مناسب، تکنولوژی بالاتری لازم بود. در این دوره، دانش قابل‌دسترسی و اهمیت آن روشن شده بود، ولیکن این امر، تنها در میان برخی از صاحب‌نظران مطرح بود.

  • انقلاب محصول

در نیمه اول قرن 20، توجه تولیدکنندگان به موضوع دیگری جلب شد. پس از تولید محصولات با تنوع بیشتر و قیمت کمتر، ضرورت ارائه خدمات بهتر برای تولیدکنندگان به شکل فزاینده‌ای مطرح شد. در این زمان، مزیت رقابتی، ارائه محصولاتی بود که به لحاظ کاربرد و قیمت با بازار تطابق بیشتری داشته باشد، بنابراین، نسبت به عصر صنعت، دانش فردی گسترش یافت و توجه به محصول در سازمان‌ها، بیشتر مطرح شد.

انقلاب اطلاعات. در نیمه دوم قرن 20، موضوعاتی چون بهینه‌سازی، توجه به محصول به همراه مزیت بازار و ارائه محصولات کاربردی‌تر با خدمات بهتر مطرح بود. با پدید آمدن فناوری اطلاعات، جمع‌آوری گسترده‌تر اطلاعات و تبادل آن بین شرکت‌ها و تأمین‌کنندگان و مشتریان، بیش‌ازپیش امکان‌پذیر شد، به گونه‌ای که

نظام‌های مدیریت جامع[2] و تولید بهنگام[3]، کنترل‌های خودکار و غیره، عملاً مشاهده می‌شد. به‌این‌ترتیب، با پدید آمدن کارت‌های اعتباری، شکل معاملات تجاری و تبادلات مالی و نقش مردم از کارهای یدی به کارهای پشت میزی تغییر یافت، اما باوجوداین، هنوز کارهای کاملاً فکری و دانشی، جایگاه خود را نیافته بودند.

  • انقلاب دانش

در یکی دو دهه اخیر دانشمندان اذعان داشتند که اساس رقابت در حال تغییر بوده و موفقیت سازمان‌ها به سمت میزان تأکید و توجه آنان بر دانش مرتبط است. این مسئله بسیاری از سازمان‌های پیشرفته را بر آن داشت تا دانش را در سازمان خود مدیریت کرده آن را به بهترین شکل ممکن، مورداستفاده قرار دهند. همچنین تأکید و توجه بیشتر بر منابع انسانی، که تولیدکنندگان و حاملان اصلی دانش در سازمان هستند، به‌ویژه درزمینه تسهیم دانش و فرهنگ سازمانی، که جریان دانش در داخل سازمان را شکل می‌داد، موردتوجه ویژه‌ای قرار گرفت.

[1] Karl-Erik Sievby 1.

[2] Total Quality Management (TQM)

[3] Just in time

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × پنج =