در این مطلب رفتار به بررسی شهروندی سازمانی و مدیریت دانش میپردازیم.
تعلق سازمانی و اینکه پرسنل، سازمان را از آنِ خودشان بدانند، شاه کلیدی است برای دریافت مشارکت پرسنل در فرایندهای مدیریت دانش. به مثابه همان شعار قدیمی و معروف «شهر ما خانه ما»، چنانچه کلیه اعضای سازمان، اهداف فردی خودشان را با اهداف سازمانی گره بزنند، میتوان انتظار داشت که مدیریت دانش و هر بهبود سازمانی دیگری، زمینی به شدت حاصلخیز و آماده برای رشد پیدا کرده است. در این مطلب قصد دارم تا در مورد مفهوم «رفتار شهروندی سازمانی» و ارتباط آن با مدیریت دانش کمی صحبت کنم.
تعلق سازمانی؛ مهم اما مغفول!
اخیراً افتخار آن را داشتم که برای تدریس یکی از دورههای آموزشی مدیریت دانش، در خدمت مدیران یکی از سازمانهای خوب کشور باشم. در زمانی که برای استراحت در نظر گرفته بودم، مطالبی عنوان شد که علیرغم آنکه با آن آشنا بودم ولی با بیان جدید ایشان به شدت برایم جالب آمد. موضوع مورد بحث، مبحث تعلق پرسنل نسبت به سازمان و بیان مثالهای متعدد توسط حضار بود. مثالهای زیادی در این مورد چه در بُعد سازمان و چه در بُعد جامعه بیان شد.
آن چیزی که واضح و مبرهم است، این است که چنانچه پرسنل، حس تعلق نسبت به سازمان خود داشته باشند، میزان مشارکت و دغدغه مندی آنان در اجرای امور کاری و همچنین اقدامات توسعهای سازمان به شدت افزایش خواهد یافت. به صورت کلی چنانچه نسبت به جایی که در آن هستند و یا وسیلهای که از آن استفاده میکنند حس تعلق نداشته باشند، به خوبی از آن مراقبت نمیکنند و همچنین دغدغه نگهداشت، توسعه و بهبود آن را ندارند.
در همین زمینه مثالی توسط یکی از حضار مطرح شد با این مضمون که سالها پیش در یکی از شهرهای ایالات متحده امریکا، مشخص شد که میزان جرم و همچنین آلودگی محیطی و بصری، در یکی از مناطق به شدت زیاد است. زمانی که گروههای مختلف اقدام به واکاوی این موضوع کردند مشخص شد که محله مذکور به عنوان یکی از محلاتی بین مردم شناخته میشود که صرفاً برای مدت موقتی در آن ساکن هستند و بعد از چند سال به محله دیگری نقل مکان خواهند کرد و به علت عدم تعلق بلندمدت به این محله، نسبت به آلودگیهای محیطی و سری و میزان جرم و جنایت در آن بیتفاوت بودند.
خاطرم هست چند سال پیش، یکی از همکاران میگفت که: «من زمانی متوجه میشوم که واقعا به یک سازمان تعلق دارم که اگر شیر آب آبدارخانه چکه کند، دست به کار شوم و آن را درست کنم!»
رفتار شهروندی سازمانی
در همین زمینه مفهومی تحت عنوان «رفتار شهروندی سازمانی» سالهاست که از ادبیات سیاسی به ادبیات حوزه مدیریت وارد شده است. برای توضیح مختصر این موضوع می خواهم از سایت متمم استاد محمدرضا شعبانعلی مطالبی را نقل کنم.
رفتار شهروندی سازمانی یا OCB[1]، اصطلاحی است که برای نخستین بار، حدود چهار دهه قبل مطرح شد. از آن تاریخ تاکنون، استفاده از اصطلاح رفتار شهروندی به شدت گسترش یافته و فراگیر شده است. شاید بتوان گفت چه در جایگاه مدیر و سرپرست و چه در جایگاه کارمند و زیردست، حرفها و دردِدلها و نکتههایی وجود داشت که عبارتی برای بیان آن نبود و رفتار شهروندی سازمانی کمک کرد تا بتوانند آن حرفها و دغدغهها را در یک اصطلاح بگنجانند و بیان کنند.
بد نیست به چند مثال از رفتار شهروندی سازمانی اشاره کنم:
- مریم در یک شرکت معروف و شناختهشده کار میکند. در یک مهمانی دوستانه، بحثی دربارهی شرکت مریم مطرح میشود و دیگران، انتقادهایی را از آن شرکت مطرح میکنند. مریم، با شور و شوق و با تکیه بر استدلالهای منطقی، به انتقادها پاسخ میدهد و از شرکتش دفاع میکند.
- قرار است جلسهای در شرکت برگزار شود. اما کامپیوتری که برای نمایش اسلایدها در نظر گرفته شده، کار نمیکند. همه منتظر نشستهاند و یکدیگر را نگاه میکنند. اما مهرداد، بلند میشود و لپتاپ خودش را به جای کامپیوتر قرار میدهد تا مشکل حل شود و بتوانند جلسه را آغاز کنند.
- شادی مرخصی گرفته و امروز در شرکت نیست. پُست یک بسته را برای او میآورد. یکی از همکاران، بسته را در کنار اتاق قرار میدهد. اما مهناز، بسته را برمیدارد و زیر میز شادی در یک جای امن میگذارد. او بلافاصله به شادی پیام میدهد و اعلام میکند که اگر لازم است، بسته را با پیک همین امروز برای شادی بفرستد.
در هر سه مثال، یک ویژگی مشترک وجود دارد: فردی فراتر از وظیفهی خود عمل کرده است. این رفتارها خودجوش و فراتر از شرح وظایف رسمی و تعریفشدهی فرد هستند. در واقع هیچ کس فرد را به خاطر «انجام ندادن» این رفتارها مجازات یا بازخواست نمیکند. معمولاً این رفتارها به شکل صریح و مستقیم، پاداش داده نمیشوند (اگر چه ممکن است به بهبود تصویر فرد در سازمان کمک کنند). این رفتارها به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به نفع سازمان هستند و به بهبود عملکرد و خروجی سازمان کمک میکنند.
شهروندی یک سرزمین یا یک سازمان، بر سه پایه بنا میشود:
- تعلق خاطر و وابستگی منطقی و عاطفی
- حقوقی که به شما تعلق میگیرد
- مسئولیتهایی که بر شانه شماست
مفهوم رفتار شهروندی سازمانی و ارتباطش با مدیریت دانش
حال که با مفهوم رفتار شهروندی سازمانی به صورت مختصر آشنا شدیم، دوست دارم تا ارتباط آن با مدیریت دانش را کمی بررسی کنیم. با استناد به مطالب قبلی، مشخص میشود که اگر پرسنل در سازمان، رفتار شهروندی سازمانی داشته باشند، به صورت ضمنی تعلق سازمانی خوبی هم دارند و این موضوع، بستر بسیار مناسبی برای رفتارهای دانشی بر مبنای شهروندی سازمانی خواهد بود! مصداقهای این مفهوم در حوزه مدیریت دانش چه مواردی میتواند باشد؟ چند موردی که به ذهنم می رسد را بیان میکنم:
- زمانی که یک نیروی تازه کار وارد سازمان میشود به صورت خودجوش، مسئولیت آموزش وی را به عهده بگیریم
- زمانی که یک نیروی تازه کار سوالی را مطرح میکند با رویی گشاده به وی پاسخ دهیم
- مطلب جدیدی را اگر میآموزیم آن را بدون هیچ چشمداشتی با دیگران به اشتراک بگذاریم
- اگر متوجه میشویم که تیمی با مسئله مواجه است که ما پاسخ آن را میدانیم که به صورت خودجوش برای حل آن اعلام آمادگی کنیم.
- زمانی که در گشت و گذار اینترنتی، به مطلبی بر میخوریم که آن را مناسب همکارانمان میدانیم، آن را برای آنها ارسال کنیم.
- و صدها مثال دیگر!
شما چه مثال هایی در این زمینه به ذهنتان خطور میکند؟
منبع
پانوشت
[1] Organizational Citizenship Behavior