آیا مدیریت دانش آیینه‌ای در مقابل سازمان‌ها قرار می‌دهد؟

آیا مدیریت دانش آیینه‌ای در مقابل سازمان‌ها قرار می‌دهد؟

همه ما یک بار هم که شده داستان معروف «فیل در تاریکی» را شنیده‌ایم. پیامی که این داستان منتقل می‌کند این است که انسان‌ها تمایل دارند حقیقت مطلق تنها بر پایه تجربه‌های محدود خودشان گزارش بدهند و تجربه انسان‌های دیگر را نادیده بگیرند. تصور سایر انسان‌ها از حقیقت مطلق نیز بر اساس تجربه‌های محدود خودشان به دست آمده است و بنابراین تعبیر همه انسان‌ها از حقیقت مطلق به یک اندازه می‌تواند نادرست باشد.

احتمالا این جملات به گوش شما آشنا است:

  •  برای مدیریت ارشد سازمان، سنجش ارزش ملموس مدیریت دانش مشکل است.
  •  برای فرد خبره چگونگی ارتقای دانش ضمنی کارکنان به‌واسطه مدیریت دانش موضوع مبهمی است.
  •  منابع انسانی احساس می‌کنند که استراتژی مدیریت دانش با فرهنگ سازمانی قرابت چندانی ندارد.
  •  تیم مدیریت دانش سعی دارد هرموفقیتی را فورا گزارش بدهد.
  •  کارکنان گلایه می‌کنند که سیستم مدیریت دانش پاسخگوی نیازهای برطرف‌نشده آن‌ها نیست.

پیداست که در این میان مشکل آیا مدیریت دانش آیینه‌ای در مقابل سازمان‌ها قرار می‌دهد؟ وجود دارد؛ باوجود اینکه متخصصان مدیریت دانش مشکل را درک می‌کنند ولی اکثرا نمی‌دانند چگونه می‌توانند با گردآوردن تمامی افراد تیم به گرد همدیگر به یک تعریف مشترک از مدیریت دانش برسند. دلیل آن هم این است که ما انسان‌ها به طور طبیعی از الگوهای تکراری پیروی کرده و منطبق با دانش عمومی فکر می‌کنیم.

مزیتی که پیروی از این الگوها به همراه دارد این است که در موقعیت‌های مشابه، با به ‌کار بستن روش‌های تکراری و عمل کردن بر اساس دانش عمومی به‌سرعت وارد عمل می‌شویم. با این وجود این الگوها مانع از این می‌شوند که مشکلات را از جوانب دیگری نگاه کرده و به راه‌حل‌های جدیدی دست پیدا کنیم.

این الگوهای تفکر به‌عنوان «طرح‌واره» شناخته می‌شوند. طرح‌واره‌ها مجموعه سازمان‌یافته‌ای از اطلاعات و روابط بین چیزها، اعمال و افکار هستند که در اثر محرک‌های محیطی در ذهن انسان تحریک شده و به کار می‌افتند.

ازآنجاکه این طرح‌واره‌ها به‌طور خودکار در ذهن ما فعال می‌شوند، می‌توانند مانع از برداشت‌های دقیق‌تری از موقعیت ‌شوند. به عبارت دیگر طرح‌واره‌ها مانع از آن می‌شوند که به مسائل به گونه دیگری نگاه کنیم و استراتژی‌‌های جدیدی را به‌کار ببندیم.

«تفکر طراحی» یک فرآیند تکرارپذیر است که بر اساس آن ما مفروضات از پیش موجود را به چالش کشیده و به دنبال بازتعریف مشکلات و شناسایی استراتژی‌ها و راه‌حل‌های جایگزینی هستیم که با توجه به درک اولیه از مسئله، ممکن است فوراً به ذهن ما خطور نکنند. به چالش کشیدن پیش‌فرض‌ها روشی منطقی است که به‌منظور تجزیه‌وتحلیل وضعیت‌ها و به زیر سوال بردن مفروضاتی طراحی شده‌است که افق دید انسان را محدود می‌سازند.

پیش‌فرض‌های چالش‌برانگیز

«تفکر طراحی» با طرح مفروضات جدید و با شکل‌دهی به ایده‌های نوآورانه به ما کمک می‌کند تا در رویارویی با مشکلات اقدامات موثرتری انجام بدهیم و گام‌های لازم برای رویارویی با مشکلات را به شکل درستی اولویت‌بندی کنیم.

برخی از گام‌های اساسی برای رفع بنیادی مشکلات مدیریت دانش عبارت‌اند از:

  • اشتراک دانش مبتنی بر اعتماد متقابل است؛ بنابراین زمانی را به شناخت افراد اختصاص بدهید.
  • ارزش‌های مورد حمایت مدیران مختلف متفاوت است؛ برای به‌اشتراک‌گذاری دانش بومی نیز تدابیری بیندیشید.
  • تجربیات پیشین مدیریت دانش در حافظه برخی از کارکنان رو به افول گذاشته است؛ از کارکنان ارزیابی 360 درجه[1] به عمل بیاورید.
  • سیستم‌های مدیریت دانش «دانش معنایی» را دربر نمی‌گیرند؛ بنابراین سیستم‌های دانش مبتنی بر هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی طراحی کنید.
  • افزایش حاشیه سود؛ برای این منظور به دسته‌بندی اطلاعات حیاتی سازمان نیاز دارید.
  • پایین آوردن هزینه‌های عملیاتی[2] ؛ ایجاد یک پایگاه داده تخصصی، بهترین اقدامی است که می‌توان در این راستا انجام داد.
  • تشخیص ایده‌های جدیدی که می‌توانند به IP تبدیل شوند دشوار است؛ با ایجاد پیوندهایی مدیریت دانش را برای یادگیری از پروژه‌ها به‌کار بگیرید
  • Difficult to recognize a novel idea that can become an IP > Link KM to Learn projects
  • معمولا مدیریت دانش پاداش ناچیزی را به کارکنان تخصیص می‌دهد؛ با ایجاد مراکز نوآوری به استعدادهای سازمان بها بدهید.
  • سطح دانش سازمان باید در شبکه‌های خارجی نیز قابل رویت باشد؛ از کنفرانس‌های ارائه دانش حمایت کنید.
  • به طور خلاصه دانش برای حل مشکلات کسب‌وکار حیاتی است و ما به‌عنوان مدیریت سازمان باید مطمئن شویم که اهداف کلان کسب‌وکار ما، بحرانی‌ترین مشکلات را نیز منعکس می‌کنند و راه‌حل آن‌ها را در خود مستتر دارند.

 

 

مدیریت دانش دانابا‌این‌حال، بدون فراگیری اصول «تفکر طراحی»، «ایده‌پردازی» و «اولویت‌بندی مسائل» موفق نخواهیم شد و ارزش واقعی مدیریت دانش درک نخواهد شد.

سلب مسئولیت: این مقاله بر پایه تجربیات و نظرات شخصی من تدوین شده است؛ امیدوارم از خواندن آن لذت برده باشید و با مطالعه آن به لزوم سرمایه‌گذاری در مدیریت دانش پی ببرید.

درباره نویسنده: مایکل سکویرا مشاور مستقلی است که به سازمان‌ها کمک می‌کند تا به نقش متمایزکننده مدیریت دانش پی ببرند و بفهمند مدیریت دانش چگونه می‌تواند نقشی کلیدی در کسب‌وکار آن‌ها داشته باشد. اگر مایلید درمورد سوابق او بیشتر بدانید و با او در ارتباط باشید، می‌توانید از طریق لینکدین با او ارتباط برقرار کنید.

[1] ارزیابی ۳۶۰ درجه یعنی ارزیابی عملکرد اعضای سازمان از نقطه‌نظرهای مختلف. در این نوع ارزیابی، کارکنان توسط همکاران و هم‌تیمی‌های خود، مدیران‌شان، اعضای تیم‌ یا زیرمجموعه‌یشان و حتی خودشان مورد سنجش قرار می‌گیرند. از این‌روی، داده‌هایی معتبر و همه‌جانبه برای شناسایی نقاط قوت و ضعف هر یک از اعضای سازمان جمع‌آوری می‌شود.

[2] OPEX

https://www.linkedin.com/pulse/has-km-shown-you-mirror-michael-sequeira/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 3 =