کاهش شکاف دانش سازمان

خلق دانش برای کاهش شکاف دانش

خلق دانش به عنوان یکی از ابعاد کلیدی و بسیار مهم در فرآیند مدیریت دانش مطرح است. از طریق خلق دانش می‌توانیم دانشی را لازم داریم ولی در حال حاضر به آن دسترسی نداریم را ایجاد کنیم و از این طریق به کاهش شکاف دانشی سازمان کمک کنیم. اما سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا همه افراد می‌توانند خلاق باشند و دانش خلق کنند یا این ویژگی صرفاً برای افرادی خاص و نبوغ و بهره هوشی بسیار بالا است؟ در این نوشتار قصد دارم در مورد ماهیت خلق دانش و نقش آن به عنوان راهگشای کاهش شکاف دانش سازمان، مواردی را بیان کنم.

کاهش شکاف دانش

شاید شما هم وقتی چشم به آثار پیکاسو یا داوینچی می‌دوزید، با شگفتی با خود بگویید چقدر خوب می‌شد اگه من هم یه استعداد و خلاقیت و آفرینندگی مشابه آنان داشتم! یا با دیدن کلی ایده و خلاقیت جدید خودتان را سرزنش کنید که چرا من نمی‌توانم!؟ احتمالا همه ما روزهایی در چنین تفکراتی غرق شده‌ایم و در نهایت نتیجه‌ای که گرفتیم این بوده است که خلاقیت و نوآوری نیازمند یک هوش و نبوغ استثنایی هست و من هم که از این چیزها ندارم! این مدل تفکر که متأسفانه خیلی هم شایع هست، حاکی از یک اشتباه فکری رایج و بزرگ است. ما به اشتباه فکر می‌کنیم خلاقیت نتیجه نبوغ است و تنها عده معدودی این نبوغ رو دارند.

خلاقیت از مفاهیمی است که در مورد آن زیاد افسانه‌سرایی شده است و حتی گاهی به بعضی مخترعان خاص، قدرت‌های ماورایی نسبت داده‌اند. این افسانه‌سرایی‌ها این باور غلط را ترویج می‌دهد که فقط عده خاصی توانایی نوآوری و خلاقیت را دارند و موفقیت‌شان، حاصل نبوغ‌شان بوده است. اما وقتی به صورت واقعی‌تر به زندگی این نوابغ نگاه بیندازیم متوجه می شویم که دست آوردهای آنان، به لطف تفکر عمیق و دقیق هست و نه ناشی از الهام‌های غیبی! واقعیت این است که خلاقیت چیزی بیشتر از تفکر برای حل یه مسأله نیست، کاری که همه ما می‌توانیم انجام دهیم.

خلق دانش و نشستن بر شانه غول‌ها!

نیوتن زمانی ‌گفت: «اگه فاصله دورتری را دیدم، به خاطر ایستادن بر شانه‌های غول‌ها بوده است!». هر چیزی را که می‌سازیم فارغ از اینکه چقدر جدید یا خلاقانه یا جذاب باشند، وابسته به هزاران انسان و نسل‌های اجدادی ما هستند که به ایده ما کمک کرده و در ایجاد آن شریک بودند. در واقع ما روی شانه‌های آن‌ها ایستاده‌ایم و چه بسا بتوان ادعا کرد هیچ خَلقی جدید نیست! هر آفرینشی بر اساس کار متفکران بیشمار و اغلب بی‌نام گذشته است. پس ایده‌های ناب در یک لحظه به ذهن یه نفر خطور نمی‌کنند. پشتوانه این ایده‌ها، غول‌های بزرگی هستند که باید روی شانه‌های این غول‌ها نشست و افق‌های وسیع‌تری را دید.

 یافتم یافتمی در کار نیست!

 هیرو، حاکم سیراکوز و دوست صمیمی و شاید هم از بستگان ارشمیدس، به یک طلاساز سفارش داده بود تاجی از طلای ناب برای وی بسازد. اما، هنگامی که تاج طلا آماده شد شاه به شک افتاد که آیا زرگر تمام طلا را در ساختن این تاج به کار برده است؟ آیا امکان دارد که زرگر مقداری از فلزهای کم ارزش‌تر مانند نقره یا مس را به جای طلا به کار برده و بقیه طلا را در ساختن تاج به کار نبرده و کنار گذاشته باشد؟

به همین دلیل مشخص کردن این موضوع را به ارشمیدس سپرد و این شد که ارشمیدس برهنه از حمام عمومی بیرون دوید و در خیابان‌های سیراکوز فریاد زد «اورِکا، اورِکا» یعنی «یافتم، یافتم»! حال نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که در آن لحظه به ارشمیدس الهام یا وحی نشد، بلکه وی در آن لحظه نتیجه مدت‌ها برررسی و تحقیق خود را دید و به نتیجه رسید!

مثالی دیگر در این حوزه استیو جابز و گوشی‌های آیفون شرکت اپل است. استیو جابز به هیچ عنوان در یک لحظه و به صورت ‌الساعه ندای یافتم یافتم سر نداد و به گوشی‌های تلفن همراهی که امروز می‌بینیم دست نیافت، بلکه وی با بررسی گام به گام و موشکافانه گوشی‌های تلفن همراه موجود، کاستی‌های آنها را بررسی می‌کرد و به مرور زمان به فکر برطرف کردن آنها می‌افتاد.‌

صفحات لمسی گوشی‌های تلفن همراه شرکت اپل نیز نتیجه این بررسی‌ها بود. به این صورت که استیو جابز ضعف کوچک بودن صفحه نمایش و فضای زیادی که دکمه‌های گوشی‌های تلفن همراه داشتند را مشاهده و بررسی کرد و به فکر راهکاری برای آن افتاد و با سعی و خطا و با امتحان روش‌های متعدد اعم از اتصال یک موس به گوشی یا یک قلم به گوشی، نهایتاً در طی زمان به فکر استفاده از انگشتان برای کار کردن با صفحه تلفن همراه افتاد و فوقع ما وقع!

خلق دانش؛ نتیجه اقدامات گام به گام

بسیاری از افراد افسانه‌های خلاقیت را باور کرده‌اند و تصوری اشتباه از خلاقیت و نوآوری دارند. آنها گمان می‌کنند که خلاقیت فقط از آن افرادی خاص است که استعداد و نبوغی خارق العاده دارند، ایده‌های ناب به یکباره به ذهن‌شان الهام می‌شود و با یک بار تلاش نتیجه‌ای چشمگیر به دست می آورند. زمان آن فرا رسیده است که روی این افسانه‌ها خط بطلان کشیده شود.

شما برای خلق و آفرینش، نیازی به نبوغ و الهام غیبی ندارید. حقیقت آن است که هر کسی می‌تواند خلاق باشد. خلاقیت و نوآوری فرآیندی تفکری گام به گام برای حل مسائل است و هر کسی می تواند با کار و تلاش مداوم و درس گرفتن از شکست های پی در پی خود، موفق به نوآوری شود. علاوه بر این، افراد یک تیم نیز می‌توانند با هم همکاری خلاقانه‌ای داشته باشند و به سمت هدفی مشترک گام بردارند، تنها کافی است که با هم گفت وگوهایی خلاقانه داشته باشند و هر کس ایده‌هایش را به صورت عملی به دیگر اعضای تیم نشان دهد.

 خلق دانش و مدیریت دانش

همانطور که پیش تر اشاره شد، خلق دانش یکی از ارکان مهم فرآیند مدیریت دانش است که بایستی سازمان‌ها به درستی به آن بپردازند. اجرای درست ابزارها و تکنیک‌های خلق دانش، باعث می‌شود تا سازمان به آنچه که باید بداند، دست پیدا کند و این اقدام به کاهش شکاف دانشی سازمان کمک شایانی می‌کند. خلاقیت چیزی بیشتر از تفکر برای حل یه مسأله نیست، کاری که همه ما می‌توانیم انجام دهیم.

بنابراین کارکنان سازمان باید ایده هایشان را جدی بگیرند. هنگامی که ایده‌های تازه به ذهنشان می‌رسد، فکر نکنند که ممکن است مسخره باشد و نتیجه خوب و قابل قبولی نداشته باشد. هر ایده جدیدی می‌تواند راهنمای مسیر جدیدی برای نوآوری و آفرینش باشد. به یاد داشته باشید که باید ایده‌های عجیب و غریب‌تان را نیز با دقت و ریزبینی بررسی کنید. حتی جودا فولکمن[1] نیز در ابتدا، به خاطر داشتن ایده‌های جدید و عجیب و غریب جدی گرفته نشد؛ او کسی است که با نظریه خود درباره نحوه ایجاد تومورها در بدن، انقلابی را در درمان سرطان ایجاد کرده است!

چه بسیار مشکلات و معضلات مدیریتی و فنی که در سازمان‌های ایرانی وجود دارد ولی برای رفع آن و ارائه راهکار که همان خلق دانش جدید است، اقدامات کارآمدی انجام نمی‌شود و کارکنان تصور می‌کنند که توانایی حل آن را ندارند و منتظر الهام از عالم غیب هستند! در صورتی که راهی جز تفکر، کار تیمی و استفاده از ابزارهای مرتبط، وجود ندارد. به صورت کلی این کاستی از چند بعد قابل بررسی است؛ گاهی سازمان با روش‌ها و تکنیک‌های خلق دانش آشنا نیست و گاهی هم آشنا هست ولی کاری پیش نمی‌رود که ریشه‌های آن را باید در مباحث انگیزشی یافت.

خاطرم هست در یکی از شرکت‌های دولتی حوزه نفت و گاز، یکی از خبرگان که در حال تدوین کتاب تجاربشان بودیم، تعریف می‌کرد که سال‌ها پیش روشی را در زمینه گازرسانی، طراحی و اجرا کردند ولی بعد از ثبت و ارائه به مدیران ارشد سازمان، آنان این طرح را به نام خودشان ثبت و ارائه کردند! طبیعتا با مشاهده رفتارهای اینچنینی، نه تنها ایشان، بلکه کلیه کارکنانی که ناظر این رفتار باشند، به تفکر، خلاقیت، نوآوری و خلق دانش وقعی نمی‌نهند!

 

منابع:

معرفی کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم؟

خلاصه کتاب چگونه یک اسب را به پرواز درآوریم؟

مقاله یافتم یافتم از سایت جزیره دانش

پانوشت

[1] Judah Folkman

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + 2 =