چرا مدیریت دانش خوب بر سرمایه های اجتماعی متکی است؟
مدیران اجرایی از این حقیقت آگاه هستند که ناپیوستگی دانش تا حدی در تمامی سطوح سازمان و بخش های تولید و نگهداری محصول و خدمات وجود دارد. استمرار این ناپیوستگی سازمانها را با خطر مهجوریت مواجه میسازد. برای این که شرکت بتواند همواره جایگاه رقابتی خود را حفظ نماید لازم است مدیران اجرایی یاد بگیرند ایده ها و دانستههای جدید پیشنهادی را در اسرع وقت ایجاد و به اشتراک گذارند تا بتوانند به هر تغییر رخ داده در بازار پاسخ دهند. آیا سرمایههای اجتماعی در مدیریت دانش کمک کننده است؟
دانشی که در اختیار کارمندان سازمان است راهبردیترین منبع برای مزایای رقابتی بوده و روشی است که مدیران از طریق آن سازمان را اداره میکنند. در حقیقت توانایی یک شرکت در مدیریت و استفادۀ تأثیرگذار از این دانش مهم ترین عامل کلیدی در مزایای رقابتی پایدار است. یک ابزار برای مدیران اجرایی در راستای بهبود و ارتقای مدیریت دانش(KM) و استفاده از آن برای کاهش شکافها مابین موفقیت و شکست، پذیرفتن رهبری و تبدیل شدن به یک معمار اجتماعی است. این کار مدیران اجرایی باعث تسهیل ارتباطات بین کارکردها و بخش ها شده و نوعی حس اعتماد را در شرکت ها القاء میکند. مدیران اجرایی میتوانند این کار را با استفاده ازحوزۀ اجتماعی که به “سرمایه اجتماعی”معروف است انجام دهند.
سرمایه اجتماعی با سرمایه انسانی فرق دارد؛ زیرا سرمایۀ انسانی بر رفتار و دانش فردی تاکید دارد در حالی که سرمایه اجتماعی بر ایجاد روابط برای به اشتراک گذاردن این رفتارها و دانشها تاکید میکند که به نوبه خود در ایجاد داراییهای نوآورانه دخیل هستند.
رهبران تأثیرگذار سرمایههای انسانی را به شکل سرمایههای اجتماعی گرداوری میکنند تا بتوانند اطلاعاتی که میتواند در مدیریت دانش سازمانی دخیل باشد را به دست آورده و آن را حفظ نمایند. آنها این کار را از طریق توسعه روابط با زیردستان خود انجام میدهند. این امر میتواند باعث پیوند منافع فرد با منافع جمعی سازمان شود که الهام بخش تفکر در مورد ایدهها و خلاقیتهای جدید بوده و خود منجر به نتایج تجاری تاثیرگذار میشود.
همانطور که منابع انسانی مولفه ای عظیم در سازمان است سرمایه اجتماعی نیز منبعی است که فرهنگ ها را در کنار هم نگه داشته و براساس پایه هایی که به سازمان کمک میکنند، بنا میکند.
مدیران اجرایی ممکن است به اندازۀ محققان به سرمایۀ اجتماعی علاقمند نباشند؛ اما هسته و شالودهای است که دیدن آن در چارچوب نظری ارزشمند است. بسیاری از مدیران اجرایی ممکن است با این گفتۀ جان جیرارد[1] در کتاب وی تحت عنوان”ساخت خاطرات سازمانی”موافق باشند که مدیریت دانش نتیجۀ عوامل متعددی همچون رهبری، تعاملات و ارتباطات، سیاستها و قوانین رسمی و فضایی است که نواوری و خلاقیت در سازمان را تشویق میکند.
از این رو آنها با این موضوع که دانش سازمانی را نمیتوان صرفاً به عنوان مجموعهای از دانستههای فردی توصیف کرد بلکه باید آن را ترکیب نظاممند دانش بر اساس تعاملات اجتماعی مشترک در میان اعضا دانست، توافق دارند. بنابراین مدیران اجرایی باید دانش سازمانی را به عنوان دانشی در نظر بگیرند که در سازمان به عنوان یک کل وجود دارد و از سرمایه اجتماعی برای تبدیل دانش فردی به ذهن جمعی استفاده کنند تا شکاف عملکردی را کاسته و به پیشرفت سازمانها کمک نمایند.
برای این کار ضروری است شرکت ها دامنه ای از دیگر عوامل همچون سرمایه اجتماعی را در نظر بگیرند که در اصل بازتاب دهندۀ عملکرد مدیریت دانش آنها است.
در گذشته مدیران اجرایی به انبوه اطلاعاتی که در مقالات، کتاب ها و مدل ها وجود داشته و هر یک سعی در تأمین سرمایۀ اجتماعی برای کمک به تأثیر مدیریت دانش سازمانی داشتند؛ گوش داده و به آنها پاسخ دادند. با این حال، این مقاله با نشان دادن این که مدیران اجرایی چگونه می توانند سرمایه اجتماعی را به عنوان اقدامی جمعی در یک سازمان ایجاد کنند؛ نگرشی متفاوت را ارائه داده و دیدگاه جدید و پویایی را در زمینۀ سرمایه اجتماعی معرفی میکند که به نوبۀ خود در ایجاد این تفکر خوب که “دانش قدرت است” دخیل بوده و میتواند در هنگام رقابت با دیگر رقبا به عنوان یک دارایی عمل کند.
پانوشت:
[1] John Girard
منبع:
https://kminsight.co.uk/insights/why-good-knowledge-management-relies-on-social-capital