در این مطلب به بررسی ضرورتهای تغییریافته در پیادهسازی مدیریت دانش با الهام از تغییرات در مدل EFQM (2020) میپردازیم.
بیرونیترین لایه اکوسیستم (مگاترندها)
به نظر میرسد زمان آن رسیده که در تعریف چرایی و ضرورتهای پیادهسازی مدیریت دانش، بیشازاندازه نسبت به اثربخش بودن «سرمایههای دانشی» اطمینان نداشت، زیرا بازه زمانی خروج کارکنان و سرمایههای دانشی از سازمان ( چه بهصورت فیزیکی چه بهصورت عاطفی)، بسیار طولانیتر از بازه زمانی منقضیشدن (Expier شدن) دانش آنها است.
با یادگیری از مدل تعالی 2020 و 2025 و مگاترندهای ( ابرروندها) موجود در اکوسیستم سازمانها درمییابیم که سازمانها بیش از آنکه به «حفظ» و «تسهیم» دانش نیاز داشته باشند، به «خلق» دانش نیاز دارند. خلق دانش برای افزایش انعطافپذیری سازمان در مواجهه با اثرات مگاترندهای جهانی، شاید اصلیترین ضرورت پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای امروزه باشد. با ذکر یک مثال تجربی، موضوع شفافتر میشود.
برخی از مواقع، در ارزیابی و یا ممیزی سازمانها، مدیران عالی عدم توفیق در دسترسی به اهداف خود را عدم دسترسی و یا عدم تخصیص مناسب «مواد اولیه» یا «خوراک» دانسته و با این توجیه شاید ارزیابان درموقعیتی سختی قرارگرفته و بهروشنی قضاوت مناسبی در ارتباط با سازمان نمیداشتند. در بازنگری مدل در سالهای 2020 و 2025، موضوع مگاترندها (بهعنوانمثال مواد خام) بهعنوان یکی از رویههایی که سازمانها را دچار تأثیر مینماید، مطرحشده و یکی از ویژگیهای سازمان متعالی را اقدامات آن سازمان در جهت رویارویی و کم اثر نمودن پیامدهای ناشی از مگاترندها و یا استفاده از فرصتهای مرتبط با آنها میداند. به معنای واقعی، شاید دیگر موضوعاتی از قبیل عدم دسترسی به مواد اولیه نتواند بهطور کامل توجیهکنندهی سکون و بیتحرکی سازمان و صدالبته انفعال آن باشد؛ زیرا مدل بهروشنی در یکی از نکات راهنمای خود سازمان متعالی را سازمانی میداند که دادهها، اطلاعات و دانش اکوسیستم را جمعآوری، ارزیابی و تحلیل نموده تا درک مناسبی از مهمترین چالشهای امروز و فرا روی سازمان در آینده داشته باشد.
حال با این اوصاف، بیشازپیش این باور تقویت میشود که ما چه برای بقا، چه برای رشد، چه برای بهترین شدن، چه برای بهترین ماندن، بیشتر به خلق «دانشهای جدید » نیاز داریم تا حفظ دانشهای قدیمی. البته این مهم به مفهوم کمرنگ نمودن دانشهای ارزشمند سازمان نبوده، بلکه این حقیقت را متبلور مینماید که سرعت منقضی شدن دانستههای ما بسیار بالا بوده و ما ناچار به تولید دانشهای جدید خواهیم بود.
اگر امروز خوراک اولیه فرایند تولید سازمان بهقدر کافی مهیا نیست، باید در جهت خلق دانش یا دانشهایی در جهت جایگزینی و یا راهحلهای دیگر باشیم. دانش سازمان فقط در این خلاصه نمیشود که در شرایط ایدئال، ورودیها را پردازش و به خروجی تبدیل نماید.
چندی قبل در نقلی رسیده باواسطه، آموزهای ارزشمند را دریافتم که در تکمیل این نوشتار، کمک شایانی مینماید و آن این است که «در اشاعه دانش خود به سایرین، خساست به خرج ندهیم، زیرا بهزودی و با سرعت تغییرات فعلی، دانشهای فردی ما نیز بیاعتبار و منقضی خواهد شد.»
تبیین اهداف دانشی سازمان بهنحویکه نشاندهنده عزم سازمان در تولید دانشهای جدید باشد، این زمینه فکری را برای کارکنان بهویژه کارکنانی که دانش را ابزاری جهت امنیت شغلی خود میدانند، ایجاد مینماید که با تسهیم و به اشتراکگذاری دانش خود، علاوه بر استفاده از “مزایای سازمانی” این عمل مانند اخذ پاداش یا تسهیل در فرایند ارتقا، نام خود را بهعنوان یکی از سرمایههای دانشی و باارزش در صفحات تاریخ سازمان ماندگار نمایند.
در پایان بهمنظور اهمیت نقش خلق و یا تولید دانش در پاسخگویی به فرصتها و تهدیدات منتج از مگاترندها، برخی از آنها که ارتباط بیشتری با موضوع این بحث داشته، به شرح موارد ذیل، معرفی میشود:
• مگاترند 1: فناوریهای دگراندیشانه
• مگاترند 2: مواد خام
• مگاترند 3: گرم شدن کره زمین
• مگاترند 4: اقتصاد اشتراکی و
برای مطالعهی مقالات تخصصی مدیریت دانش به پایگاه دانش مراجعه فرمایید.