در این مطلب مروری بر کاربردهای داستانسرایی در سازمان میپردازیم. از اولین لحظات زندگی ما، داستانسرایی خود را در تاروپود وجود ما بافته است. از لالاییهای آرامشبخشی که ما را در کودکی به خواب میبرد تا داستانهای تخیلی که در کودکی کنجکاوی ما را برمیانگیخت، داستانها همراهان همیشگی ما بودهاند. این روایتها که باشخصیتهای زنده و طرحهای پیچیده در ذهن ما حک شدهاند، توانایی عجیبی در تحمل آزمونهای زمان دارند.
کیمیاگری داستانسرایی؛ تبدیل کلمات به دنیا
داستانسرایی هنری است که از طلوع بشریت ذهن ما را پرورش میدهد. در اینجا چند ویژگی قابلتوجه داستانسرایی آورده شده است:
- داستانها از زمان آغاز بشر برای برقراری ارتباط، سرگرمی و آموزش مورد استفاده قرار گرفتهاند.
- از به اشتراک گذاشتن دانش تا انتقال کلمات حکیمانه؛ داستانها این قدرت را دارند که پیام را بهطور ناخودآگاه به مخاطب منتقل کنند.
- داستانها زمینه و معنا را برای پردازش اطلاعات فراهم میکنند، به ایجاد اعتماد و تعهد کمک میکنند و پاسخ احساسی را از شنوندگان برمیانگیزند.
داستانهای جنگ محل کار
«داستانهای جنگ» به داستانهای غیررسمی اشاره دارد که معمولاً بین همکاران در محل کار برای به اشتراک گذاشتن تجربیات ردوبدل میشود. سازمانها در حال حاضر از قدرت داستانها برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و انتقال دانش ضمنی در یک پایگاه داده آنلاین بهره میبرند.
بهترین نمونه از داستانهای جنگ مربوط به کارکنان بخش تعمیراتی و خدمات زیراکس است. هنگامیکه زیراکس مطالعهای را روی کارکنان خدمات خود آغاز کرد و به دنبال راههایی برای افزایش بهرهوری بود، متوجه شد که کارشناسان فنی اغلب در حوزههای کاری مشترک جمع میشوند و داستانهایی را در این حوزه ردوبدل میکنند؛ بنابراین، جدای از تعمیر ماشینآلات، این افراد تجربیاتی را به اشتراک میگذارند که به آنها در کارشان کمک میکند.
داستانسرایی علاوه بر اینکه ابزاری مقرون بهصرفه برای به دست آوردن دانش ضمنی ارزشمند کارکنان است، درک مفاهیم را آسان میکند. با توجه به اینکه سازمانها اکنون از راهحلهای یادگیری مبتنی بر فناوری استقبال میکنند، بخش عمدهای از برنامههای آموزشی بهصورت آنلاین منتقل شدهاند و بنابراین؛ داستانسرایی در فضای دیجیتالی نیز جذابیت خود را پیدا کرده است.
داستانهایی که فراتر میروند؛ قدرت داستانسرایی در سازمانها
استفاده از داستانها برای ارتباط، سرگرمی و آموزش عمیقاً در تاریخ و فرهنگ بشری ریشه دوانده است. مغز ما بهطور طبیعی با داستانسرایی هماهنگ است و این در نحوه درک، به خاطر سپردن و دریافت اطلاعات منعکس میشود. داستانها توجه را به خود جلب میکنند و به نسبت ارائهها یا گزارشهای سنتی تاثیر بیشتری بر روی کارمندان، مشتریان و ذینفعان را مؤثرتر از میگذارند. کارکنان بهطور طبیعی به سمت روایتها کشیده میشوند و میتوانند با شخصیتها و موقعیتها ارتباط برقرار کنند و اطلاعات را به یاد ماندنیتر و مرتبطتر کنند. در ادامه به برخی از مهمترین اهداف و مزایایی داستانسرایی اشاره شده است.
ارتباط: ایدهها، استراتژیها و اهداف پیچیدهتر را میتوان از طریق داستانگویی بهطور قابل فهمتر منتقل کرد. با قرار دادن مفاهیم در سناریوهای مرتبط، سازمانها میتوانند چشمانداز و ماموریت خود را روشن کنند و درک و حمایت از این اهداف را برای کارکنان آسانتر کنند.
فرهنگسازی: داستانها روشی قدرتمند برای انتقال ارزشها، باورها و فرهنگ سازمان هستند. وقتی کارمندان داستانهایی را میشنوند که رفتارها و ارزشهای مورد نظر را نشان میدهد، فرهنگ را تقویت میکند و به اعضای جدید کمک میکند تا راحتتر جذب شوند.
اشتراکگذاری دانش: از طریق داستانسرایی، کارمندان میتوانند تجربیات، موفقیتها، شکستها و درسهای آموختهشده را به اشتراک بگذارند. داستانسرایی فرهنگ یادگیری را تقویت میکند که در آن دانش و تخصص به اشتراک گذاشته میشود و نوآوری و رشد را ارتقا میدهد.
مدیریت تغییر: داستانها میتوانند به کاهش مقاومت و عدم اطمینان در طول زمان تغییر یا دگرگونی کمک کنند. به اشتراک گذاشتن داستانهای انتقال موفق قبلی میتواند اعتمادبهنفس و حس وحدت را القا کند.
رهبری: رهبرانی که میتوانند داستانهای قانعکنندهای بگویند، اغلب قابل درکتر و الهامبخشتر دیده میشوند. یک داستان خوب از یک رهبر میتواند الهامبخش، تهیج کننده باشد و موجب ایجاد اعتماد در میان کارکنان شود.
برندسازی: داستانها بخش اساسی استراتژی برندسازی یک سازمان هستند. آنها با به نمایش گذاشتن تاریخچه، ارزشها و ماموریت شرکت به ایجاد ارتباط عاطفی با مشتریان و سهامداران کمک میکنند.
حل تعارضات: از داستانها میتوان برای رسیدگی به تعارضات و سوءتفاهمها استفاده کرد. با به اشتراک گذاشتن دیدگاهها از طریق داستان، طرفهای درگیر میتوانند همدلی پیدا کنند و دیدگاههای یکدیگر را بهتر درک کنند.
افزایش اثربخشی آموزش الکترونیکی از طریق تعامل روایت
دورههای آموزش الکترونیکی که بهصورت داستانی ساخته میشوند، فراگیران را در سطح احساسی درگیر میکند. از داستانسرایی میتوان برای انتقال دانش ضمنی مانند فرهنگ سازمانی، ارزشها و سیستمهای مدیریتی استفاده کرد. به این دلیل است که داستانها به کارمندان اجازه میدهند از تجربیات جدید لذت ببرند، نظرات خود را شکل دهند، قضاوت کنند و باورها و نگرشهای خود را توسعه دهند؛ بنابراین، داستانها به انتقال فرهنگ و دانش خاص سازمان کمک میکنند.
اگرچه داستانسرایی ابزار قدرتمندی است، آیا میتوان از آن بهطور مؤثر برای آموزش شایستگیهای اصلی یک سازمان استفاده کرد؟ برای درک واقعی اثربخشی داستانها در انتقال دانش، بیایید مطالعهای را در تضادها بررسی کنیم. شرکتهای ABC و XYZ به دنبال راهاندازی یک دوره آموزش الکترونیکی در مورد ایمنی در مناطق خطرناک هستند.
شرکت ABC به سراغ روش سنتی آموزش الکترونیکی میرود و دورهای مملو از تعاملات کلیکی و اسلایدهایی پر از اهمیت ایمنی، آمار، بایدها، نبایدها و رویههای ایمنی را به کارکنان خود ارائه میدهد.
شرکت XYZ به محیط کاری میرود و با پرسنل خدماتی که در مناطق خطرناک کار میکنند صحبت میکند. آنها تجربیات خود را جمعآوری میکنند موارد همچون چالشهایی که با آنها روبرو میشوند، درسهای آموختهشده، تکنیکهای پیشگیری، اقداماتی که در صورت وقوع حادثه انجام میدهند و اقدامات احتیاطیای که رعایت میکنند.
آنها این دانش را همراه با حقایق و ارقام ساده جمعآوری و یک دوره آنلاین ایجاد میکنند که داستان قهرمانی را تعریف میکند که یک تصادف احتمالی را شناسایی کرده و با هشدار به موقع به مقامات از آن جلوگیری میکند. این داستان شروع، میانه و پایانی مشخص همراه با تنش و دیالوگ دارد. این دوره به کارمندان کمک میکند تا در مورد اطلاعات ارائه شده بیشتر فکر کنند و در نهایت در صورت مواجه شدن با چنین موقعیتهایی در آینده، به یک روش عملی برای مقابله مجهز باشند.
در این مثال، به نظر شما استراتژی چه کسی صحیح است؟ به نظر میرسد دوره آموزشی شرکت دوم اثربخشی بیشتری دارد؛ پس باید توجه داشت که استفاده از رویکردهای جدید مدیریت دانش و ترکیبکردن آن با بسترهای دیجیتالی میتواند تاثیر مناسبی بر میزان یادگیری کارکنان در حوزههای مختلف کاری داشته باشد.
منبع:
https://blog.commlabindia.com/elearning-design/storytelling-organizations-benefits