بهطورکلی دانش سازمانی به دانش صریح و دانش ضمنی تقسیم میشود. دانش صریح قابل لمس است و از طریق فرآیندها، مستندات، کتب، ویدیوها و غیره به دست میآید، دانش صریح تنها قسمت کوچکی از دانش هر سازمان را تشکیل میدهد و بقیه دانش مرتبط با تجربیات افراد، بینشها، تخصص و نتیجههای شخصی آنهاست که بهعنوان دانش ضمنی شناخته میشود.
تشخیص اهمیت دانش ضمنی و ضبط آن به روشی سیستماتیک برای تبدیل آن به دانش صریح یک چالش برای بیشتر سازمانهاست. دانش ضمنی ممکن است بسیار پویا و ناپایدار به نظر بیاید، اما ابزاری قدرتمند برای نوآوری سازمانی است. تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح که بهعنوان بیرونیسازی شناخته میشود، برای موفقیت بلندمدت یک سازمان بسیار حیاتی است.
یکی از قدرتمندترین ابزارها برای ضبط دانش ضمنی، «داستانسرایی» است. بهعبارتدیگر، به گفته دنپورت و پروساک، در بسیار از موارد یک داستان خوب بهترین راه برای منتقل کردن دانش است.
در ادامه برخی از دلایلی که داستانسرایی را یک ابزار قدرتمند انتقال دانش میسازد، بررسی میکنیم.
- دانش ضمنی درباره تجربیات و تعاملات در شرایط خاص است. داستانسرایی بهترین روش برای هر فرد است تا داستانهایی را شرح دهد که شامل زمینه، محیط و احساسات مرتبط با یک وضعیت خاص هستند. این کار به ضبط جزئیات و حساسیتهایی که اغلب ضمنی هستند، کمک میکند. داستانسرایی اجازه میدهد که از اطلاعات به دانش بهعنوان بهترین روشها و درسهای آموخته شده بروید.
- کارکنان سازمان تجربههای عملی در فرآیندها، تعامل با مشتریان و تولید و ارائه محصولات و خدمات دارند. وقتیکه آنها با هم همکاری میکنند تا داستانهای خود را به اشتراک بگذارند، با معرفی ایدههای جدید با پتانسیل بهبود و نوآوری، یک الگوی جدید ایجاد میکنند.
- دانش ضمنی اغلب شامل خرد عملی است که از طریق تجربه تقویت میشود. کارکنان میتوانند با به اشتراکگذاری حادثهها، مطالعات موردی و نمونههایی که نشاندهنده کاربرد دانش ضمنی در موقعیتهای واقعی است، خرد را از طریق گفتگوهای داستانی منتقل کنند. این تجربیات زمانی بسیار مفید است که منجر به تعامل بهتر و بهبود روابط با مشتریان و موفقیت پروژه و سازمان شود.
- دانش ضمنی اغلب به فرهنگ سازمان مربوط میشود. از طریق داستانگویی، ارزشها، سنتها و قوانین نوشتاری سازمان میتوانند بهطور موثر منتقل شوند و جنبههای فرهنگی دانش ضمنی حفظ شوند.
هدف عمده هر چارچوب مدیریت دانش این است که کارمندان را به دانشی که برای رفاه بیشتر سازمان لازم است مجهز کند. مطالعات مختلف نشان دادهاند که روایت داستانها بیشترین تاثیر را در انتقال و ثبت دانش دارد. دانش ضمنی اعضای باتجربه و کارمندانی که در حال خروج از سازمان هستند را میتوان در داستانها گنجاند تا به کارمندان بیتجربه در یادگیری و ارتقا مهارت کمک کند.
سوال اساسی این است که چرا داستانها در مدیریت دانش به این خوبی کار میکنند، پاسخ بسیار ساده است؛ به نظر میرسد مغز ما بهراحتی و تقریباً بهطور خودکار اطلاعات را در داستانها سازماندهی میکند.
برای مطالعهی مقالات تخصصی مدیریت دانش به پایگاه دانش مراجعه فرمایید.