تعهد سازمانی کارکنان؛ ستون مدیریت دانش سازمان
در استقرار راهکارهای مدیریت دانش در سازمانها، آن چیزی که بسیار اهمیت دارد و مدیران باهوش و باذکاوت به راحتی از کنار آن عبور نمیکنند، توجه به مسائل فرهنگی و مخصوصاً مباحث روانشناسانه مرتبط با کارکنان سازمان است. در این مطلب قصد دارم تا تجربهای جالب از تعهد سازمانی برای شما نقل کنم؛ تجربهای که تا چند روز ذهنم را درگیر کرده بود؛ تجربهای که دوست دارم نام آن را « تعهد سازمانی تا آخرین لحظه!» بنامم.
مشارکت بیشتر از همه!
در خلال پیشبرد اقدامات یکی از پروژههای حال حاضر گروه مشاوره مدیریت دانش دانا، جلسه اول پیادهسازی یکی از تکنیکهای مدیریت دانش را برگزار میکردیم. حدود هشت نفر از کارکنانی که بایستی در جلسات این تکنیک کلیدی، حضور پیدا میکردند به دور هم جمع شدند و بنده به اتفاق یکی از همکارانم به عنوان راهبر و تسهیلگر این جلسات نیز حضور داشتیم.
در ابتدا از کلیه حضار خواستیم تا خودشان را به صورت کامل معرفی کنند و بعد از آن به اقدامات اجرایی این تکنیک رسیدیم. قاعده اصلی را این گذاشتیم که کلیه افراد مواردی که به ذهنشان میرسد را بیان کنند تا پس از تعیین لیست مباحث، در جلسات بعدی به جزئیات آنها بپردازیم.
کلیه افراد مباحثی که به ذهنشان میرسید را بیان کردند. در جلسات این چنینی، از حیث میزان مشارکت، افرادی به صورت فعال، افرادی به صورت منفعل و برخی از افراد نیز بین این دو گروه قرار دارند. در این جلسه نیز برخی از حضار به صورت فعالانه موضوع را در دست خودشان گرفتند، برخی از افراد نیز هرچه تلاش کردیم خیلی درگیر مباحث نشدند و برخی دیگر نیز با گوشزد و یا ارائه مطالبی توسط همکارانشان به صورت جسته و گریخته در مباحث مشارکت میکردند!
در این میان مشاهده کردم که یکی از حضار به صورت کاملاً فعالانه و با ذهنی آماده و پویا مباحثی بسیار کلیدی و حائز اهمیت را بیان میکند؛ به عبارتی همان مباحثی که ما در حوزه مدیریت دانش به آن دانش کلیدی میگوییم که دارای ارزش افزوده بسیاری برای سازمان میتواند باشد. در نهایت نیز بعد از ۲ ساعت جلسه را به اتمام رساندیم و هماهنگی جلسه هفته آینده را انجام دادیم.
جان!؟ متوجه منظورتان نشدم!؟
در انتهای جلسه همان فردی که دارای ویژگیهای بسیار مثبتی بود و مباحث کلیدی را مطرح میکرد، نزد بنده آمد و گفت که خوشحال شدم از آشنایی با شما و امیدوارم که کار مدیریت دانش به خوبی در سازمان پیش برود و من هم علیرغم اینکه دیگر در این سازمان نیستم، ولی چنانچه میسر باشد، به پیشبرد آن کمک خواهم کرد!
من که گیج و مبهوت از سخنان این دوستمان به وی نگاه میکردم، گفتم که متوجه منظورتان نشدم؟!
ایشان هم گفت که امروز آخرین روز کاری من در این سازمان است!
و من که همچنان گیج بودم برای ایشان آرزوی موفقیت کردم. خواست برود که به ایشان گفتم که میتوانم یک سوالی از شما بپرسم؟
برای من بسیار جالب است که شما میفرمایید امروز روز آخر کاریتان در این سازمان است ولی فعالترین و دقیقترین فرد حاضر در این جلسه بودید و به راحتی دانش کلیدی خودتان را با دیگران به اشتراک میگذاشتید. کمی در این مورد به من توضیح میدهید که چطور ممکنه!؟
ایشان هم خندید و گفت که چرا نباید اینگونه باشد و چرا برای شما عجیب است؟ طبیعی است که من امروز کارمند این سازمان هستم و جلسه امروز نیز برای بحث مدیریت دانش بود و من با علاقه، آنچه که میدانستم را با دیگران به اشتراک گذاشتم و اعلام آمادگی هم میکنم که در سازمان جدیدی که میخواهم بروم نیز چنانچه میسر باشد به همکاران سابقم کمک بکنم.
همکاری چنین میانه سازمانم آرزوست!
با لبخندی ایشان را بدرقه کردم و با خودم فکر کردم که کاش کلیه پرسنل سازمان اینگونه فکر میکردند. ولی بعد از چند ثانیه با خودم گفتم که واقعا همه پرسنل سازمان میتوانند اینگونه فکر کنند؟ آیا همه مدیران سازمان با پرسنلشان طوری رفتار میکنند که افراد دارای تعهد و تعلق سازمانی باشند؟ از ایشان نپرسیدم ولی ایمان دارم که مدیرانی که این فرد با آنان کار میکرد، طوری با وی رفتار کرده بودند که ایشان تعهد سازمانی را حتی در آخرین روز کاری نیز به حد اعلا انجام میداد.
کارکنان متعهد، نعمتی برای تداوم مدیریت دانش در سازمان
معمولا افرادی با این تعهد سازمانی، زمانی که تصمیم به ترک سازمان میگیرند، اصطلاحاً سرشان به طاق برخورد میکند! بدان معنا که پتانسیلهای دانشی و مهارتی آنان به میزانی است که سازمان مذکور توان استفاده از آن را ندارد، لذا با کمترین چالش و معمولاً به صورت تعاملی و دوستانه از سازمان جدا میشوند. نشانه این جدایی دوستانه نیز این است که ایشان تاکید داشت در صورتی که بستری فراهم شود حاضر است تا همچنان به سازمان قبلی خود کمک کند.
چنانچه مدیر یک سازمان هستید، تاکنون با چنین افرادی برخورد داشتهاید؟ در رابطه با راهکارهای جذب و نگهداشت این پرسنل توانمند، اندیشیدهاید؟
چنانچه شما کارشناسی در یک سازمان هستید، با فردی که به آن اشاره کردم احساس هم ذاتپنداری دارید؟ در شرایطی که پتانسیلهای دانشی شما فراتر از شرح وظایف روزانه شما باشد، چه میکنید؟