هیچوقت چیزی نشنیدهام و برایم مهم نیست
وقتی به مدیریت دانش اشاره میشود، ممکن بسیاری از مردم بهراحتی گیج و مبهوت میشوند. برخی در این مورد سؤالاتی میپرسند و این در حالی است که برخی دیگر کنجکاوی خود را متوقف کرده و به این نتیجه میرسند که یک علامت اختصاری ناآشنا (KM) باید بیهودگی این رشته را تضمین کند و درواقع اعتقاد و اعتمادی به این رشته ندارند. قطعاً هیچیک از افراد گروه دوم در مورد استراتژی مدیریت دانش و استراتژیهای مرتبط بادانش که تأثیر عمیقی بر عملیات سازمانی یا زندگی روزمره فردی دارد، اطلاعات کامل و یا مناسبی نداشته و حتی نشنیدهاند.
بنابراین وقتی در مورد استراتژی مدیریت دانش گفتوگو میکنیم، در مورد چه چیزی صحبت میکنیم و منظور چیست؟ تعریف زکآن را بهصورت زیر بیان میکند: «استراتژی مدیریت دانش رویکردی کلی را توصیف میکند که یک سازمان قصد دارد منابع دانش و قابلیتهای دانش خود را با الزامات دانش استراتژی سازمانی/کسبوکار خود هماهنگ کند».
بهطورکلی، استراتژی مدیریت دانش را میتوان بهعنوان یک برنامه ساختاریافته و سیستماتیک تعریف کرد که به سازمان در رسیدگی به امور مربوط به دانش خود کمک میکند. سازمان را قادر میسازد تا دانش را بهگونهای که برای اجرای برنامههای پایدار سازمان مفید باشد، کسب، تدوین، نگهداری و در عمل به کار گیرد.
هوآوی، یک شرکت فناوری اطلاعات و ارتباطات مستقر در چین که در سرتاسر جهان فعالیت میکند، ارائهدهنده و مروج پیشرو فناوری شبکه 5G، یک مثال خوب برای اتخاذ مداوم استراتژی مدیریت دانش است. این شرکت بر مبنای رویکردهای مدیریت دانش ازجمله دانشگاه هواوی، کنفرانس جهانی سالانه و یک چارچوب کلی، در راستای استراتژی شرکت که افزایش نوآوری و کنترل کیفیت بهتر محصولات است اکنون به سمت یک موفقیت درخشان تر حرکت میکند. هزینه عملیاتی قابل کنترل، حداقل دلیل منطقی است که استدلال میکند، استراتژی مدیریت دانش به مدیریت شرکتهای بزرگی مانند هواوی کمک میکند.
برای مطالعهی مقالات تخصصی مدیریت دانش به پایگاه دانش مراجعه فرمایید.
شاید چیزی در آن باشد
ممکن است کسی بگوید، «خب، اکنون شروع میکنم. استراتژی مدیریت دانش و مدیریت دانش، ابزارهایی هستند که شرکتهای بزرگ یا غولهای فناوری فقط با آنها بازی میکنند». در پاسخ باید خاطرنشان کرد، نه دقیقا. صرفنظر از اندازه یا مرحله کسبوکار تا زمانی که دانش متولی داشته باشد (از تجربیات و دانش پنهان گرفته تا پروتکلهای صریح، رویههای استاندارد عملیاتی (SOP)و استانداردها)، استراتژی مدیریت دانش میتواند نقشی کلیدی و مهم داشته باشد.
بااینحال، مدیران و یا کارکنان هنوز ضرورت استراتژی مدیریت دانش را در شرکتهای کوچک زیر سؤال میبرند. چنگزی جیانگ مشاور مدیریت داراییهای فکری، میگوید: «جایی که راهحلها و مشاورههای مالکیت معنوی را فراتر از محدوده IP ارائه میکردیم، برخی از داستانها و تجارب مشتریان، ضرورت استراتژی مدیریت دانش را میتوانست بهتر روشن کند. یکی از مشتریان ما، یک شرکت ذوب سنتی در سیچوان چین بود که از گمشدن اسرار فنی رنج میبرد. بر اساس تحقیق در مورد وضعیت موجود شرکت، استراتژی مالکیت معنوی و برنامههای عملی را با چشمانداز شرکت تدوین کردیم. ما همچنین علت اصلی را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدیم که همه مشکلات آنها بهنوعی به از دست دادن تکنیکهای اصلی ثبتنشده بازمیگردد که در دست چندین عضو قدیمی بود و با استعفای آنها ناپدید شدند. این شرکت چیزی جز گزارشها یا تصاویر مبهم در اختیار نداشت. این موضوع بر ظرفیت تولید، پیشرفت تحقیق و توسعه و درآمد کلی آنها تأثیر گذاشته بود. حال اگر مشکل شرکت را در زمینه مدیریت دانش بازنویسی کنیم، به جرات میتوان گفت که شرکت حداقل در کسب دانش، کد نویسی، پالایش و بهکارگیری دانش دارای کمبودهای جدی بوده است. پیشنهاد ما بر تنظیم یک استراتژی مدیریت دانش اولیه در راستای چشمانداز شرکت و هدف تجاری متمرکز بود».
داستان دیگری که از یک تولیدکننده پیشرو تجهیزات پزشکی بیانشده است، نشان میدهد که استراتژی کسبوکارش در طول زمان چندین بار تعدیل میکند. واضح است که استراتژی مدیریت دانش یکبار برای همیشه نیست. در مرحله اول همکاری با ما (چنگزی جیانگ)، شرکت تجهیزات پزشکی بهشدت بر شناسایی، کسب و ذخیره دانش تأکید کرد تا در راستای هدف خود برای گسترش پایگاه دانش و افزایش نفوذ صنعت باشد. در مرحله دوم همکاری، اولویت شرکت از انباشت دانش، به کاربرد و انتقال دانش منتقل شد و در این دوره شروع به مجوزدهی فناوری به سایر شرکتها کردند؛ و در مرحله سوم، شرکت تمایل داشت که تمام مراحل فرآیندهای مدیریت دانش را به یک اندازه ارزشگذاری کند.
مدیریت حال و آینده
یکبار دیگر موضوع را مورد پرسش قرار میدهیم: وقتی از استراتژی مدیریت دانش صحبت میکنیم از چه چیزی صحبت میکنیم و منظور چیست؟ میتوان آن را مجموعهای از راهحلها یا راهنماییهای مرتبط بادانش در راستای اهداف کوتاهمدت و چشمانداز بلندمدت سازمان در نظر گرفت. استراتژی مدیریت دانش مربوط به منطقه، صنعت، کشور و یا دین و مذهب خاصی نیست، اما میتواند به حل مشکلات از غولهای چندملیتی گرفته تا کسبوکارهای محلی در مقیاس کوچکتر کمک کند و مزیتهای رقابتی را ممکنتر و رشد پایدار را در دسترستر میسازد.
راجش دیلون[5] در مورد مزایای خاصی که استراتژی مدیریت دانش میتواند برای سازمانها به ارمغان بیاورد، به این موارد اشارهکرده است: یک استراتژی مدیریت دانش که بهخوبی اجرا شده است، میتواند اشتراک دانش را در بین کارکنان افزایش دهد و منجر به حل سریعتر مشکلات، افزایش نوآوری، کاهش فعالیتهای تکراری و درنهایت، بهبود بهرهوری و سودآوری شود. علاوه بر این، میتواند با فراهم کردن دسترسی آسان به اطلاعات و بینشهای مرتبط، به تصمیمگیری بهتر کمک کند. بهعلاوه، اجرای استراتژیهای مدیریت دانش میتواند با چالشهایی مانند مقاومت در برابر تغییر، دشواری گرفتن دانش پنهان یا حفظ کیفیت دانش مواجه شود. پرداختن به این چالشها و ارائه استراتژیهایی برای غلبه بر آنها، دیدگاهی عملگرایانه از چشمانداز مدیریت دانش ارائه میدهد. هماکنون به پایدار نگهداشتن دانش، گسترش مفهوم پایداری دانش و بحث در مورد اینکه چگونه سازمانها میتوانند اطمینان حاصل کنند که دانش ارزشمند حفظ میشود، بهروز میشود و به نسلهای آینده از کارکنان منتقل میشود، نیاز است. این ممکن است شامل مستندسازی بهترین شیوهها، ایجاد برنامههای راهنمایی و توسعه دانش باشد.
منبع: