مدیریت دانش در حال حرکت روبهجلو است و هوش مصنوعی واقعاً مدیریت دانش را در سرلوحه و مرکز ذهن همه قرار داده است؛ اما نکته قابلتوجه این است گاهی اوقات در برخی از مقالهها یا درسهای آموختهشده از افراد مشاهده میشود که آنها فقط در مورد مدیریت اسناد صحبت میکنند و این موضوع همچنان مدیریت دانش را تهدید میکند و حتی ممکن است هوش مصنوعی هم نتواند آنطور که شایسته است به ما کمک کند. با این توصیف به کمک هوش مصنوعی، ما درنهایت میتوانیم مسدودکنندهها و موانع بزرگی که برای چندین دهه بر سر راه کارکنان و متخصصان مدیریت دانش بوده است را، از بین ببریم.
هوش مصنوعی (AI) تاثیر عمیقی بر مدیریت دانش در سازمانها دارد و مزایای قابل توجهی به همراه میآورد. از جمله این مزایا، بهبود دسترسی به دانش است که با استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشینی و شبکههای عصبی به دست میآید. این فناوری میتواند با جمعآوری و تحلیل سریع اطلاعات، اشتراکگذاری دانش را در سازمان تسهیل کند و بهرهوری کارمندان را افزایش دهد.
همچنین هوش مصنوعی به سازمانها امکان میدهد شاخصها و روندهای مهم را از طریق ردیابی ابری شناسایی کنند، که این امر موجب پیشگیری از مشکلات و بهینهسازی فرآیندها میشود. از سوی دیگر، با وجود این قابلیتها، هوش مصنوعی نمیتواند جایگزین کامل نیروی انسانی شود و همچنان نیاز به هدایت و مدیریت توسط انسانها دارد.
برای مطالعهی مقالات تخصصی مدیریت دانش به پایگاه دانش مراجعه فرمایید.
اما یک مسدودکننده و مانع بزرگ دیگری وجود دارد که پژوهشگران و متخصصان مدیریت دانش، مدتهاست تلاش کردهاند تا به آن بپردازند و راهحلی برای رهایی از این مانع پیدا کنند. یکی از «رازهای بزرگ» که برای رهایی از این موانع، بسیار کارساز است، در دانش پنهان سازمانهای ما قرار دارد. این راز در دانش، تجربه و ویژگیهای شخصی برخی افرادی قرار دارد که آنها را در زمینههای خاص متخصص میکند و درنتیجه متخصصان سازمانی ما را مشخص میکند. بهرهبرداری از آن دانش و توانایی به دست آوردن آن تخصص و به اشتراکگذاری آن در مقیاس، برای مدت طولانی مشکلی گریزناپذیر بوده است!
هوش مصنوعی، دوره انتقام گرفتن از متخصصین!
آیا هوش مصنوعی میتواند به ما کمک کند تا مسدودکننده دانش تخصصی (دانش پنهان) را نیز از بین ببریم؟ به نظر میرسد قطعاً اینطور باشد! در این دوره ما برای حل بسیاری از مشکلات بلافاصله سراغ هوش مصنوعی میرویم. در این مورد نیز درست مانند هر مشکل دیگری که به دنبال کمک گرفتن از هوش مصنوعی هستیم، اما آیا این مشکل بهصورت خودکار حل خواهد شد؟ شاید پاسخ این سؤال در وهله اول خیر باشد! پس ما هنوز باید تلاش کنیم، فرهنگ درست و رفتارهای مشارکتی را پرورش دهیم و در سطح سازمان تعمیم داده و پلتفرمهایی ایجاد کنیم که در آن کارکنان احساس کنند برای دانشی که دارند و به اشتراک میگذارند، دیده، شنیده و شناخته میشوند.
انجمنهای خبرگی وسیلهای عالی برای تحقق این امر و پایه محکمی است که بر اساس آن میتوان فرهنگ اشتراک دانش کارآمدی را ایجاد کرد.
اما چرا به انجمنهای خبرگی زمان بیشتری اختصاص داده نمیشود و فرصت چندانی در اختیار این انجمنها قرار داده نمیشود؟ آیا به این دلیل است که این مفهوم هنوز برای سازمانهای تجاری ناشناخته است و شاید در سازمانهای تخصصی، مانند سازمانهای پژوهشی، آموزشی و سازمانهای خدمات حرفهای جهانی و شرکتهای مشاوره شایعتر باشد؟ یا صرفاً به این واقعیت خلاصه میشود که ما نتوانستهایم تأثیر و ارزش انجمنهای خبرگی را ازنظر پولی و کمک مستقیم به درآمدهای خود و سازمان بسنجیم؟
در انتها از همه شما دعوت میشود تا آموختهها، تجربهها و تخصصهای خود را که حاصل از چندین دهه در حوزه مسدودکنندهها و موانع گسترش انجمنهای خبرگی هست را به اشتراک بگذارید.
منبع: