انگیزهی درونی یکی از کلیدیترین عوامل موفقیت کارکنان در هر سازمانی است. وقتی افراد فقط برای دریافت حقوق کار کنند، خلاقیت و بهرهوری کاهش مییابد؛ اما اگر حس کنند که کارشان ارزشمند است، آزادی عمل دارند، فرصت رشد برایشان فراهم است و در محیطی دوستانه و حمایتی کار میکنند، انگیزهشان چند برابر خواهد شد. سازمانهایی که بتوانند این نوع انگیزش را در کارکنانشان تقویت کنند، نهتنها عملکرد بهتری خواهند داشت، بلکه محیط کاری سالمتری نیز ایجاد خواهند کرد؛ اما چطور میتوان این انگیزه را در افراد تقویت کرد؟ در این مقاله، به راهکارهای عملی و کاربردی برای افزایش انگیزش درونی کارکنان میپردازیم.

برای مطالعهی مقالات تخصصی مدیریت دانش به پایگاه دانش مراجعه فرمایید.
معنا و هدف را برای کارکنان مشخص کنید
روزی سقراط را دیدند که کنار دریا نشسته و چیزی در آب مینویسد. پرسیدند: استاد، چه مینویسی؟ پاسخ داد: آرزوهایم را. گفتند: اما اینها با موجهای دریا شسته میشوند! لبخندی زد و گفت: پس باید آنها را در دلها حک کرد.
همین حک شدنِ هدف در دلها، همان چیزی است که کارکنان را بهجای کار کردن صرف، به کار کردن با عشق و انگیزه سوق میدهد. وقتی یک کارمند درک کند که هر روز صبح که سرکار میآید، فقط برای دریافت حقوق آخر ماه نیست، بلکه نقشی در ساختن آیندهای بهتر دارد، دیگر نیازی به نظارت دائمی و فشارهای بیرونی برای انجام کارهایش نخواهد داشت.
تصور کنید که دو نفر در حال چیدن آجر هستند. از اولی میپرسید: چه کار میکنی؟ و او با بیحوصلگی جواب میدهد: دارم آجرها را روی هم میگذارم؛ اما وقتی از دومی همین سؤال را میپرسید، لبخند میزند و میگوید: دارم یک کلیسای باشکوه میسازم! هر دو نفر یک کار را انجام میدهند، اما یکی آن را یک وظیفه خستهکننده میبیند و دیگری، کاری باارزش و معنادار.
داستان بسازید، نه دستورالعمل
بهجای اینکه فقط فهرستی از اهداف سازمانی را روی دیوار بچسبانید، داستانی از تأثیر کارها تعریف کنید. مثلاً اگر در صنعت سلامت هستید، به کارکنان نگویید که «ما روزانه هزاران دارو تولید میکنیم»، بلکه داستان بیماری را تعریف کنید که به لطف داروهای تولیدی شما، سلامت خود را بازیافته است.
نشان دهید که کار هر فرد چطور به یک هدف بزرگتر متصل است
یک شرکت فناوری میتواند به برنامهنویسانش بگوید که کدهای آنها فقط چند خط متن نیست، بلکه ابزاری است که زندگی میلیونها نفر را آسانتر میکند. یا در یک هتل، خانهدارها نباید احساس کنند که فقط تختها را مرتب میکنند؛ بلکه آنها تجربهای دلنشین برای مسافران خلق میکنند.
مأموریت سازمان را با دغدغههای اجتماعی گره بزنید
شرکتهایی مثل پاتاگونیا (Patagonia) به کارکنان خود نشان دادهاند که کارشان فقط فروش لباس نیست، بلکه بخشی از یک جنبش زیستمحیطی برای کاهش آسیبهای صنعتی به زمین است. کارکنانی که به چنین ارزشهایی باور دارند، نهتنها با اشتیاق بیشتری کار میکنند، بلکه احساس افتخار هم دارند.
به کارکنان اجازه دهید در شکلگیری این معنا مشارکت کنند
وقتی کارکنان بتوانند ایدهها و ارزشهای شخصیشان را در کارشان منعکس کنند، انگیزهشان افزایش مییابد. اگر یک معلم فقط مجبور به تدریس یک سرفصل مشخص باشد، ممکن است خسته شود؛ اما اگر بتواند شیوه تدریس را مطابق علاقه و خلاقیت خودش تغییر دهد، کارش برایش جذابتر و معنادارتر خواهد شد.
در نهایت، انگیزش درونی زمانی به بالاترین سطح خود میرسد که کارمندان بدانند کارشان صرفاً یک «وظیفه» نیست، بلکه اثری ماندگار در جهان به جا میگذارد. پس به قول مولانا: چونکه صد آمد، نود هم پیش ماست
اگر سازمانها صدِ معنا را به کارکنان نشان دهند، انگیزه و بهرهوری (که نود است) خودبهخود همراهش خواهد آمد!
استقلال و اختیار عمل بدهید
کارکنانی که حس کنند، نهتنها عملکرد بهتری دارند بلکه خلاقتر هم میشوند. مولوی در جایی میگوید: آنیکی خر داشت و پالانش نبود یافت پالان، گرگ خر را در ربود
این بیت حکایت آدمهایی است که اگر ابزار کار را داشته باشند اما اختیار استفاده از آن را نداشته باشند، در نهایت نهتنها بهرهای از کارشان نمیبرند، بلکه انگیزهشان هم از بین میرود. اگر سازمانها مثل یک نظام دستوری خشک باشند که فقط به کارکنان بگویند «چه کاری انجام بدهند» اما هیچ فضایی برای «چگونه انجام دادن» باقی نگذارند، نه خلاقیتی شکل میگیرد و نه تعهدی در کار خواهد بود.
وقتی کارکنان حس کنند اختیار دارند، از یک «مجری دستورات» به «خالق راهحلها» تبدیل میشوند. اگر یک برنامهنویس مجبور باشد فقط از یک چارچوب مشخص و بدون انعطاف پیروی کند، خلاقیتش نابود میشود؛ اما اگر به او آزادی داده شود که راههای مختلفی را امتحان کند، ممکن است محصولی بسازد که فراتر از انتظارات اولیه باشد.
یک نمونه موفق از این روش، گوگل است که به کارکنانش اجازه داده ۲۰٪ از زمان کاریشان را روی پروژههایی که شخصاً به آن علاقه دارند، صرف کنند. نتیجهی این سیاست؟ اختراعات بزرگی مثل Gmail، Google Maps و Google News! این یعنی وقتی اختیار و آزادی وجود داشته باشد، کارکنان باانگیزهتر، نوآورتر و خلاقتر خواهند شد.
چگونه در سازمان اختیار عمل ایجاد کنیم؟
- به جای دستور دادن، اعتماد کنید: به جای اینکه دقیقاً مشخص کنید چه کاری را چطور باید انجام دهند، فقط مقصد را نشان دهید و اجازه دهید خودشان مسیر را طراحی کنند.
- ابزار لازم را بدهید، ولی محدودشان نکنید: کارمندانی که به منابع مناسب (مثل آموزش، فناوری و اطلاعات) دسترسی داشته باشند، اما مجبور نباشند طبق یک چهارچوب خشک کار کنند، نوآورتر خواهند شد.
- تجربههای جدید را تشویق کنید: شکست نباید به معنای تنبیه باشد. اگر کارکنان احساس کنند که میتوانند ایدههای جدید را بدون ترس از شکست امتحان کنند، احتمال خلق چیزهای خارقالعاده بیشتر خواهد شد.
در نهایت، آزادی و اختیار در کار مثل بال برای پرنده است. اگر این بالها را بزنیم، هیچکس اوج نخواهد گرفت!
فرصت رشد و یادگیری فراهم کنید
هیچکس نمیخواهد درجا بزند. انسان ذاتاً به دنبال پیشرفت است و وقتی احساس کند که چیزی جدید یاد میگیرد، انگیزه و انرژی بیشتری برای کار خواهد داشت. مولوی میگوید:
هر که او زین بحر خورد، افزونتر است هر که او سیرابتر، پرخونتر است
این یعنی هرچقدر که آدمی بیشتر یاد بگیرد، تشنهتر میشود و رشد بیشتری میکند؛ اما اگر کارکنان حس کنند که در یک چرخهی تکراری گیر افتادهاند و هیچ تغییری در مهارتها و دانششان رخ نمیدهد، بهتدریج اشتیاقشان را از دست خواهند داد.
چرا یادگیری مهم است؟
تصور کنید دو کارمند در یک شرکت مشغول به کارند. اولی هر روز فقط کارهای تکراری انجام میدهد، بدون اینکه فرصتی برای رشد داشته باشد. دومی اما در دورههای آموزشی شرکت میکند، مهارتهای جدید یاد میگیرد و به چالشهای جدید دعوت میشود. کدامیک بعد از یک سال باانگیزهتر خواهد بود؟ پاسخ واضح است!
شرکتهایی که روی یادگیری کارکنانشان سرمایهگذاری میکنند، نهتنها نیروی انسانی قویتری دارند، بلکه محیطی پرجنبوجوش و نوآورانهتر میسازند.
برنامه Career Choice آمازون؛ الگویی برای رشد
یکی از نمونههای موفق در این زمینه، برنامه Career Choice آمازون است. این برنامه به کارکنان کمک میکند مهارتهای جدیدی بیاموزند، حتی اگر بخواهند شغلشان را تغییر دهند. یکی از شرکتکنندگان این برنامه میگفت: اینجا یاد گرفتم که مسیر حرفهایام را خودم بسازم، نه اینکه منتظر بمانم کسی مرا ارتقا دهد. این همان تفکری است که سازمانهای موفق باید در کارکنانشان تقویت کنند:
خودت سازندهی مسیرت باش!
چگونه فرصت رشد در سازمان ایجاد کنیم؟
- آموزش را بخشی از فرهنگ سازمانی کنید: برگزاری دورههای آموزشی، کارگاهها و جلسات یادگیری گروهی میتواند به کارکنان کمک کند مهارتهای جدیدی کسب کنند.
- فضای آزمونوخطا بدهید: اجازه دهید کارکنان ایدههای جدید را امتحان کنند، بدون اینکه از شکست بترسند. یادگیری واقعی در دل تجربهها اتفاق میافتد.
- مسیرهای رشد شفاف بسازید: کارکنان باید بدانند که اگر مهارتهایشان را ارتقا دهند، چه فرصتهایی در انتظارشان است. ابهام در مسیر شغلی، انگیزه را کاهش میدهد.
در نهایت، شرکتی که رشد و یادگیری را جدی بگیرد، هرگز دچار رکود نمیشود. اگر کارکنانتان در مسیر یادگیری باشند، سازمان شما هم همیشه در مسیر پیشرفت خواهد بود!
قدردانی و بازخورد مثبت را فراموش نکنید
همه ما دوست داریم دیده شویم، به رسمیت شناخته شویم و حس کنیم که زحماتمان ارزش دارد. وقتی کسی از ما قدردانی میکند، انرژی تازهای میگیریم و باانگیزه بیشتری ادامه میدهیم؛ اما برعکس، اگر تلاشهای ما نادیده گرفته شوند، کمکم اشتیاقمان رنگ میبازد. سعدی میگوید:
بهشت آنجاست که آزاری نباشد کسی را با کسی کاری نباشد
اما در محیط کار، اگر هیچ قدردانی یا بازخوردی نباشد، بهشت تبدیل به برزخی بیانگیزه میشود! سکوت مدیران و همکاران، حتی اگر از روی بیتوجهی باشد، میتواند احساس بیارزشی را در کارکنان ایجاد کند.
قدرت یک «متشکرم» ساده
تحقیقات نشان دادهاند که قدردانی در محیط کار، بهرهوری را افزایش میدهد. جالب است بدانید که این قدردانی لازم نیست همیشه مالی باشد؛ گاهی یک پیام کوتاه، یک یادداشت کوچک یا حتی یک لبخند و جملهی خسته نباشی، کارت عالی بود! میتواند روز یک نفر را بسازد. یک مدیر موفق، کسی است که بهجای تمرکز صرف بر ایرادات، دستاوردهای کوچک را هم ببیند و آنها را برجسته کند. چرا؟ چون وقتی یک کارمند بفهمد که تلاشهایش ارزش دارد، با انرژی بیشتری کار میکند.
زاپوس و فرهنگ قدردانی دائمی
یکی از بهترین نمونههای فرهنگ قدردانی، شرکت زاپوس است. این شرکت سیستمی راهاندازی کرده که در آن، کارکنان میتوانند به یکدیگر پیامهای تشویقی و قدردانی بفرستند. این کار باعث شده که حس همدلی و انگیزه در سازمان تقویت شود. هر کسی که از یک همکار کمک بگیرد یا کار خوبی ببیند، میتواند با یک پیام ساده از او تشکر کند. همین تعاملات کوچک، محیط کاری را به فضایی پرانرژی و مثبت تبدیل کرده است.
چگونه قدردانی را در سازمان نهادینه کنیم؟
- فرهنگ بازخورد مثبت را تقویت کنید: به جای اینکه فقط وقتی اشتباهی رخ میدهد به کارکنان بازخورد دهید، در مواقع موفقیت نیز آنها را تشویق کنید.
- تشویقهای غیرمالی را جدی بگیرید
- پیامهای تبریک، لوح تقدیر، معرفی کارکنان برتر ماه یا حتی یک یادداشت تشکر روی میز کار میتواند تأثیرگذار باشد.
- قدردانی را به عادت تبدیل کنید: اگر تشکر کردن و بازخورد دادن بهصورت عادت دربیاید، بهمرور محیط کاری به فضایی مثبت تبدیل میشود که در آن همه حس ارزشمندی دارند.
در نهایت، سازمانی که در آن قدردانی جریان داشته باشد، همیشه پرانرژی و موفق خواهد بود. پس دفعه بعد که یک همکار یا کارمند، کاری را بهخوبی انجام داد، فراموش نکنید که بگویید: دمت گرم، کارت عالی بود!
فضای کار جذاب و دوستانه ایجاد کنید
محیط کار مثل خاکی است که در آن، انگیزه و خلاقیت رشد میکند. اگر این خاک خشک و بیروح باشد، هیچ بذری در آن جوانه نخواهد زد؛ اما اگر غنی، پویا و پر از انرژی مثبت باشد، کارکنان نهتنها با اشتیاق بیشتری کار میکنند، بلکه خودشان هم به رشد سازمان کمک میکنند. حافظ میگوید:
چو گل خوش میروی در بزم دوستان، خوش باش که در باغ جهان این گل، دمی خندان نمیماند
پس چرا نباید محیط کار را به باغی پرنشاط تبدیل کنیم که در آن، هرکس بتواند با آرامش و انگیزه رشد کند؟
محیط خشک = انگیزه کم
بسیاری از شرکتها هنوز فکر میکنند که محیط کاری باید کاملاً رسمی و خشک باشد تا کارکنانشان بازدهی بیشتری داشته باشند؛ اما آیا تا به حال کسی در یک فضای استرسزا، بهترین ایدههایش را ارائه داده است؟ تحقیقات نشان میدهند که محیطهای کاری سختگیرانه، استرس و فرسودگی شغلی را افزایش میدهند و در نتیجه باعث کاهش بهرهوری میشوند.
فضای کاری گرم و صمیمی
شرکت Airbnb نمونهای عالی از سازمانی است که اهمیت یک محیط کاری دوستانه را درک کرده است. این شرکت به جای دفترهای خشک و جدی، فضاهای کاری خود را شبیه خانههای گرم و صمیمی طراحی کرده است. نتیجه؟ کارکنان احساس راحتی بیشتری دارند، تعاملاتشان بهتر شده و استرس کاریشان کاهش پیدا کرده است. این یعنی بهرهوری بیشتر، خلاقیت بالاتر و یک تیم باانگیزهتر.
چگونه یک محیط کاری جذاب و مثبت ایجاد کنیم؟
- محیط را از حالت خشک و رسمی خارج کنید: وجود فضاهای استراحت، طراحی زیبا و نورپردازی مناسب میتواند تأثیر زیادی در روحیه کارکنان داشته باشد.
- تعاملات دوستانه را تشویق کنید: برگزاری دورهمیهای تیمی، رویدادهای سازمانی و جلسات غیررسمی، به بهبود روابط بین کارکنان کمک میکند.
- انعطافپذیری ایجاد کنید: کارکنان را مجبور نکنید که همیشه پشت میزهایشان بنشینند. فضاهای باز، میزهای اشتراکی و حتی امکان دورکاری میتواند احساس راحتی بیشتری به آنها بدهد.
محیطی بسازید که در آن، خنده و شادی ارزش محسوب شود
یک سازمان موفق، جایی است که در آن، کارکنان نهتنها برای انجام کار، بلکه برای لذت بردن از مسیر نیز انگیزه داشته باشند.
در نهایت، محیط کاری، خانهی دوم کارکنان است. اگر آن را به جایی دوستانه، راحت و الهامبخش تبدیل کنید، انگیزه، بهرهوری و خلاقیت در آن شکوفا خواهد شد.
کارکنان را در تصمیمگیریها مشارکت دهید
سخن را سرّی است، چون با کسی در میان نهادی، دل او را شریکی در راز خود کردهای. – سعدی
همهی ما دوست داریم که در تصمیمگیریهای مهم زندگیمان نقش داشته باشیم. اگر کسی بدون مشورت برای ما تصمیم بگیرد، احساس بیاهمیتی و بیاختیاری میکنیم. همین اصل در محیط کار هم صدق میکند. کارکنانی که در فرآیندهای تصمیمگیری شرکت دارند، احساس ارزشمندی بیشتری میکنند و به کارشان تعهد بیشتری نشان میدهند.
چرا مشارکت در تصمیمگیری اهمیت دارد؟
- افزایش احساس مالکیت روی کار: وقتی کارکنان در تصمیمگیریهای سازمان مشارکت داشته باشند، خودشان را بخشی از راهحل میدانند، نه فقط اجراکنندهی دستورات.
- افزایش انگیزه و تعهد: وقتی افراد بدانند که نظرات و ایدههایشان اهمیت دارد، با اشتیاق بیشتری کار میکنند.
- نوآوری و خلاقیت بیشتر: ایدههای جدید معمولاً از دل گفتگوهای آزاد و مشارکتی بیرون میآیند، نه از جلسات خشک و دستوری.
- کاهش مقاومت در برابر تغییرات: اگر کارکنان در تصمیمگیریهای مهم مشارکت داشته باشند، تغییرات سازمانی را راحتتر میپذیرند.
یک نمونه واقعی: چگونه مشارکت، تعهد را دو برابر کرد؟
در یکی از شرکتهای فناوری، مدیر تصمیم داشت سیاستهای کاری جدیدی را اجرا کند؛ اما به جای اینکه ناگهانی این تغییرات را اعمال کند، ابتدا از کارکنان نظرسنجی کرد و جلسهای برای جمعآوری پیشنهادهای آنها برگزار کرد. نتیجه شگفتانگیز بود: میزان رضایت و تعهد کارکنان دو برابر شد.
کارکنان حس کردند که نظرشان مهم است و فقط مجری تصمیمات مدیریتی نیستند، بلکه بخشی از فرآیند تصمیمگیری هستند. در نهایت، هم سیاستهای جدید اجرایی شد و هم انگیزه و تعامل کارکنان افزایش یافت.
چگونه مشارکت را در تصمیمگیریها افزایش دهیم؟
نظرسنجیهای منظم برگزار کنید: سازمانهایی که هرچند وقت یکبار از کارکنان نظرسنجی میکنند، بهتر میتوانند چالشهای سازمان را شناسایی و حل کنند.
جلسات باز و گفتگوهای آزاد ترتیب دهید: به جای اینکه مدیران بهتنهایی تصمیم بگیرند، جلسات هماندیشی برگزار کنید و ایدههای کارکنان را جویا شوید.
در تصمیمات کوچک هم مشارکت ایجاد کنید: مشارکت فقط در مسائل کلان سازمان معنا ندارد. حتی در موضوعات کوچک، مثل طراحی فضای دفتر یا تعیین سیاستهای کاری روزانه، میتوان از کارکنان نظرخواهی کرد.
ایدههای خوب را اجرایی کنید و نتیجه را اطلاع دهید: وقتی کارکنان ببینند که پیشنهادهایشان عملی میشود، انگیزه بیشتری برای مشارکت خواهند داشت.
«مراعات بیند که گوید سخن» فردوسی
وقتی کارکنان ببینند که نظراتشان در تصمیمگیریها لحاظ میشود، احساس تعلق و انگیزه بیشتری خواهند داشت. سازمانهایی که فرهنگ مشارکت را تقویت کنند، نهتنها کارکنانی باانگیزهتر دارند، بلکه تصمیمات بهتری هم میگیرند. پس بهجای اینکه تصمیمات را از بالا به پایین تحمیل کنیم، بیایید با هم بسازیم، با هم رشد کنیم و با هم موفق شویم.
کارها را چالشبرانگیز کنید
آدمی به امید زنده است و به چالشها رشد میکند. – مولوی
هیچکس از انجام کارهای یکنواخت و تکراری لذت نمیبرد. وقتی کاری بیش از حد ساده باشد، خستهکننده میشود و وقتی بیش از حد سخت باشد، ناامیدکننده خواهد بود؛ اما وقتی کار، چالشبرانگیز و در عین حال قابل انجام باشد، انگیزه و اشتیاق ایجاد میکند.
چرا چالشها انگیزه ایجاد میکنند؟
- احساس رشد و پیشرفت میدهند: کارهای چالشبرانگیز به کارکنان نشان میدهند که در حال پیشرفت هستند، نه اینکه فقط وقتشان را میگذرانند.
- خلاقیت را افزایش میدهند: وقتی افراد با یک چالش روبهرو میشوند، مجبورند راهحلهای جدیدی پیدا کنند. همین موضوع خلاقیت آنها را تقویت میکند.
- باعث ایجاد حس رضایت و افتخار میشوند: هیچچیز لذتبخشتر از این نیست که بعد از یک تلاش جدی، به نتیجه برسیم. این حس موفقیت، انگیزهی کارکنان را برای ادامهی کار افزایش میدهد.
- فرسودگی شغلی را کاهش میدهند: کارهای یکنواخت، عامل اصلی فرسودگی شغلی هستند. چالشهای متنوع باعث میشوند که افراد احساس تازگی و هیجان بیشتری داشته باشند.
یک نمونه واقعی: چگونه چالشها باعث افزایش انگیزه میشوند؟
در یکی از شرکتهای فناوری، تیم توسعهی نرمافزار متوجه شد که کارکنان از کارهای تکراری خسته شدهاند. مدیر تصمیم گرفت که یک استراتژی جدید را امتحان کند: هر ماه یک پروژهی چالشبرانگیز و خارج از محدودهی کارهای روزمره به کارکنان واگذار شد. نتیجه این تصمیم بسیار مثبت بود. میزان رضایت شغلی کارکنان تا ۳۰ درصد افزایش یافت، زیرا آنها احساس کردند که وظایفشان متنوعتر و جذابتر شده است. همچنین، نوآوری در تیم بهطرز قابل توجهی رشد کرد، چرا که فرصت یافتند ایدههای تازهای را آزمایش کنند و راهحلهای خلاقانهای برای مشکلات پیدا کنند. علاوه بر این، کارکنان حس کردند که در حال یادگیری مهارتهای جدیدی هستند که این امر نهتنها موجب پیشرفت فردی آنها شد، بلکه به رشد و توسعهی شرکت نیز کمک کرد.
چگونه میتوان کارها را چالشبرانگیز کرد؟
پروژههای متنوع ارائه دهید: اگر کارکنان هر روز دقیقاً یک کار ثابت را انجام دهند، انگیزهشان از بین میرود. ایجاد تنوع در وظایف روزمره باعث افزایش هیجان و انرژی میشود.
کارها را به سطح مهارت افراد تنظیم کنید: اگر چالشها خیلی سخت باشند، افراد دلسرد میشوند. اگر خیلی آسان باشند، بیحوصله میشوند. بهترین چالشها، متناسب با توانایی فرد و کمی بالاتر از سطح مهارت او هستند تا رشد و یادگیری اتفاق بیفتد.
فرصت حل مسائل پیچیده را فراهم کنید: بهجای ارائهی راهحلهای آماده، از کارکنان بخواهید خودشان راهحل پیدا کنند. این کار نهتنها آنها را درگیرتر میکند، بلکه حس مالکیت روی کار را هم افزایش میدهد.
اهداف مشخص اما بلندپروازانه تعیین کنید: وقتی کارکنان بدانند که کارشان به یک هدف بزرگتر و مهمتر متصل است، انگیزهی بیشتری خواهند داشت؛ اما این اهداف باید دستیافتنی و در عین حال چالشبرانگیز باشند.
خود را به کارهای بزرگ بسپار که زندگی در چالشها رشد میکند. – فردوسی
اگر میخواهید کارکنانتان همیشه پرانرژی و باانگیزه باشند، به آنها چالش بدهید. اجازه دهید تواناییهایشان را کشف کنند، مهارتهایشان را ارتقا دهند و از کارشان لذت ببرند. یک تیمی که دائماً در حال رشد و حل چالشهای جدید باشد، همیشه موفقتر، خلاقتر و شادتر خواهد بود.
فرهنگ قدردانی و موفقیت را توسعه دهید
«قدردانی، روحیهی یک تیم را زنده نگه میدارد.»
تصور کنید که یک کارمند تمام تلاشش را میکند تا پروژهای را با موفقیت به پایان برساند، اما هیچکس حتی یک «آفرین» هم به او نمیگوید! در چنین شرایطی، او احتمالاً احساس بیارزشی خواهد کرد، انگیزهاش کاهش مییابد و حتی ممکن است نسبت به کارش بیتفاوت شود.
قدردانی در محیط کار اهمیت زیادی دارد، زیرا به کارکنان حس ارزشمند بودن میدهد و تعهد و وفاداری آنها را افزایش میدهد. وقتی افراد احساس کنند که تلاشهایشان دیده میشود و مورد تقدیر قرار میگیرد، انگیزه بیشتری برای بهبود عملکرد خود پیدا میکنند. علاوه بر این، فرهنگ قدردانی باعث بهبود روابط و ارتباطات در محیط کار میشود، چرا که فضای مثبت و حمایتی ایجاد میکند.
اما چگونه میتوان قدردانی را به بخشی از فرهنگ سازمانی تبدیل کرد؟ یکی از راهها این است که در جلسات هفتگی، موفقیتهای کارکنان را اعلام کنید و از آنها تقدیر کنید. استفاده از سیستمهای تشویقی مانند پاداشهای کوچک، کارت هدیه یا حتی یک یادداشت تشکر میتواند تأثیر زیادی داشته باشد. همچنین، میتوان به کارکنان این امکان را داد که به همکاران خود پیامهای قدردانی بفرستند، مانند روشی که شرکت زاپوس در فرهنگ سازمانی خود پیاده کرده است. در نهایت، جشن گرفتن موفقیتهای فردی و تیمی، حتی در مقیاس کوچک، میتواند تأثیر بزرگی در ایجاد انگیزه و افزایش همبستگی میان کارکنان داشته باشد.
مثال واقعی: در شرکت پیکسار، وقتی یک پروژه به موفقیت میرسد، تیم اجرایی یک مهمانی کوچک برگزار میکند تا از کارکنان قدردانی شود. این کار باعث شده که روحیه تیمی همیشه قوی باشد.
امنیت شغلی را تقویت کنید
وقتی کارکنان احساس ناامنی کنند، انگیزهای برای رشد نخواهند داشت.
هیچچیز به اندازهی احساس ناامنی شغلی نمیتواند انگیزهی کارکنان را از بین ببرد. اگر کارمندان هر روز نگران از دست دادن شغل خود باشند، چطور میتوانند با اشتیاق و تمرکز کار کنند؟ احساس امنیت در محیط کار، عاملی کلیدی در افزایش تعهد، بهرهوری و نوآوری است.
امنیت شغلی باعث میشود کارکنان اعتماد بیشتری به سازمان داشته باشند و با آرامش بیشتری وظایف خود را انجام دهند. کاهش استرس و نگرانی، فضای کاری را مثبتتر میکند و به کارکنان این امکان را میدهد که ریسکپذیرتر و خلاقتر باشند، زیرا دیگر ترس از دست دادن شغل، مانع تصمیمگیریهای جسورانهی آنها نمیشود.
برای تقویت امنیت شغلی، سازمانها باید سیاستهای شفاف و روشنی داشته باشند و کارکنان را از فرآیندهای تصمیمگیری و برنامههای آینده مطلع کنند. اگر امکانپذیر باشد، ارائهی قراردادهای بلندمدت و پایدار میتواند حس ثبات را در کارکنان تقویت کند. همچنین، برقراری ارتباط باز و صادقانه بسیار مهم است—اگر تغییری در ساختار شرکت در حال رخ دادن است، اطلاعرسانی شفاف به کارکنان از ایجاد نگرانیهای بیمورد جلوگیری میکند. علاوه بر این، در زمان بحرانهای اقتصادی، برخی شرکتها به جای اخراج کارکنان، با کاهش ساعات کاری یا اجرای برنامههای حمایتی، تلاش میکنند تا امنیت شغلی را حفظ کنند. چنین اقداماتی نهتنها وفاداری کارکنان را افزایش میدهد، بلکه باعث ایجاد حس اعتماد و همبستگی در سازمان میشود.
مثال واقعی: شرکت سامسونگ در زمان بحران اقتصادی به جای اخراج کارکنان، آنها را در پروژههای جدید به کار گرفت و همین باعث شد که روحیه و انگیزهی تیم حفظ شود.
به تعادل کار و زندگی اهمیت دهید
کارکنانی که احساس کنند زندگی شخصیشان قربانی کار شده، فرسوده خواهند شد.
اگر کارکنان نتوانند میان زندگی شخصی و شغلی تعادل برقرار کنند، دیر یا زود دچار فرسودگی شغلی (Burnout) خواهند شد. نتیجهی این عدم تعادل، کاهش بهرهوری، افت انگیزه و در مواردی حتی ترک سازمان از سوی کارکنان است. در دنیای کاری امروز که سرعت تغییرات و حجم وظایف روزبهروز افزایش مییابد، ایجاد تعادل میان کار و زندگی اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
تعادل مناسب میان کار و زندگی باعث کاهش استرس، افزایش شادی و بهبود سلامت روانی کارکنان میشود. همچنین، کارکنانی که در زندگی شخصی خود احساس رضایت بیشتری دارند، در محیط کار نیز باانگیزهتر و متمرکزتر خواهند بود. این امر میزان وفاداری کارکنان را افزایش میدهد و به سازمان کمک میکند تا نیروی کار خود را حفظ کند.
سازمانها برای ایجاد این تعادل میتوانند از روشهایی مانند ارائهی ساعات کاری منعطف استفاده کنند، به کارکنان اجازه دهند که در مواقع ضروری از دورکاری بهره ببرند و از سیاستهای حمایتی مانند اعطای مرخصیهای کافی و باکیفیت پیروی کنند. همچنین، سرمایهگذاری بر سلامت روان کارکنان، از طریق برنامههای مشاوره، جلسات مدیریت استرس و ایجاد محیطی که از سلامت روحی آنها حمایت کند، نقش مهمی در جلوگیری از فرسودگی شغلی دارد. سازمانهایی که به این مسئله توجه میکنند، نهتنها کارکنانی شادتر و سالمتر دارند، بلکه بهرهوری بالاتری را نیز تجربه خواهند کرد.
مثال واقعی: شرکت مایکروسافت در ژاپن یک آزمایش انجام داد و ساعات کاری هفتگی را کاهش داد. نتیجه؟ بهرهوری کارکنان ۴۰٪ افزایش پیدا کرد!
نتیجهگیری
یک مدیر موفق، انگیزه را نه از طریق فشار، بلکه با ایجاد محیطی الهامبخش تقویت میکند. همانطور که مولانا میگوید:
آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
پس اگر میخواهید سازمانی پرانرژی و موفق داشته باشید، این اصول را در فرهنگ سازمانی خود پیادهسازی کنید.
نتیجهگیری
ایجاد انگیزهی درونی در کارکنان، یک اقدام لوکس نیست، بلکه یک ضرورت برای رشد و موفقیت سازمان است. مدیران هوشمند میدانند که کارمندانی باانگیزه، خلاقتر، بهرهورتر و وفادارتر خواهند بود. با ایجاد محیطی که در آن قدردانی، رشد، امنیت و تعادل وجود داشته باشد، میتوان تیمی ساخت که نهتنها در کار خود موفق است، بلکه از آن لذت هم میبرد. سازمانی که انگیزهی کارکنانش را جدی بگیرد، آیندهای روشن خواهد داشت.
این مقاله با الهام از دیدگاههای دکتر مهدی صانعی در کتاب راهکارهایی برای تقویت انگیزش درونی در کارکنان نوشته شده است و تلاش شد تا مفاهیم آن به زبانی ساده و کاربردی بیان شود.