در بسیاری از سازمانها هنوز هم «مدیریت دانش» با ایجاد پایگاههای اطلاعاتی و سامانههای دیجیتال مترادف دانسته میشود. گویی اگر همهی اسناد، دستورالعملها و گزارشها در یک سیستم ثبت شوند، دانش سازمانی نیز مدیریت شده است. اما تجربه پژوهشها و مطالعات متعدد نشان میدهد که دانش، پدیدهای انسانی و اجتماعی است، نه صرفاً دادهای که بتوان آن را ذخیره کرد.
دانش در بستر تعاملات، تجربهها، گفتوگوها و اعتماد میان انسانها شکل میگیرد و منتقل میشود. این واقعیت نشان میدهد که مدیریت دانش صرفاً فناوری محور نمیتواند اثربخش باشد و ایجاد فضاهایی برای جریانیافتن «دانش ضمنی» از ضروریات هر سازمان است. دانش ضمنی شامل مهارتها، نگرشها و تجربههای فردی است که بهسادگی قابل ثبت یا انتقال از طریق اسناد رسمی نیست، و تنها در تعامل انسانی و محیطهای باز و اعتمادمحور شکل میگیرد.
۲. از دانش ضمنی تا تعاملات اجتماعی
مدل SECI، شامل چهار فرایند اجتماعیسازی، برونیسازی، ترکیب و درونیسازی است و یکی از مراحل کلیدی آن اجتماعیسازی است؛ فرایندی که طی آن دانش ضمنی میان افراد از طریق تعاملات مستقیم و تبادل تجربه منتقل میشود.
در این مرحله، یادگیری تنها به انتقال اطلاعات محدود نمیشود، بلکه با مشاهده، روایت و تجربه مشترک، دانش شکل میگیرد و توسعه مییابد. تعاملات غیررسمی به افراد فرصت میدهد تا دانش ضمنی خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و همزمان درک عمیقتری از زمینهها و تجربههای متفاوت همکاران پیدا کنند. این روند، پایهی توسعه فرهنگ یادگیری مستمر و شبکههای دانشی در سازمان است.
۳. تعاملات غیررسمی؛ زیرساخت پنهان مدیریت دانش
تعاملات غیررسمی، عنصر حیاتی در انتقال دانش هستند، زیرا در چنین فضاهایی افراد احساس امنیت روانی بیشتری برای بیان ایدهها، اشتباهات و تجربههای شخصی دارند. این نوع تعاملات، علاوه بر انتقال دانش، سرمایه اجتماعی و اعتماد را در سازمان تقویت میکند و شبکهای از روابط انسانی ایجاد میکند که بستر شکلگیری همکاریها و همافزاییهای خلاق را فراهم میآورد.
به بیان دیگر، سیستمهای رسمی انتقال اطلاعات، تنها بخشی از فرایند مدیریت دانش را پوشش میدهند؛ جریان اصلی دانش، به ویژه دانش ضمنی، در شبکههای اجتماعی و تعاملات روزمره میان افراد رخ میدهد. مدیریت دانش مؤثر، با شناخت این واقعیت، فضاهایی ایجاد میکند که تعاملات غیررسمی و گفتوگوهای آزاد در آن تشویق و تسهیل شود.
۴. آزمایشهای تصادفی قهوه؛ اجتماعیسازی هدفمند دانش
یکی از روشهای خلاقانه برای فعالسازی تعاملات دانشی در سازمانها، آزمایشهای تصادفی قهوه (Randomised Coffee Trials – RCT) است. در این روش، افراد بهصورت تصادفی با یکدیگر جفت میشوند تا در فضایی غیررسمی و بدون دستور کار مشخص، گفتوگویی کوتاه و آزاد داشته باشند. هدف اصلی این دیدارها، ایجاد ارتباط، تبادل تجربه و شناخت متقابل است، نه الزام به بحث کاری یا تولید خروجی مستقیم.
فرایند RCT ساده و خودانگیخته است: افراد داوطلب در سامانهای ثبتنام میکنند و در بازههای زمانی مشخص با یکی از همکاران خود جفت میشوند. سپس زمان و مکان مناسب معمولاً یک قهوه یا گفتوگوی کوتاه دوستانه را هماهنگ میکنند. همین سادگی، عامل اصلی جذابیت و اثربخشی روش است و مشارکتکنندگان با انگیزه شخصی در آن حضور مییابند، نه بهخاطر الزام اداری.
مزایای این روش از منظر مدیریت دانش قابل توجه است:
شکستن سیلوهای دانشی: افرادی که معمولاً با یکدیگر در تماس مستقیم نیستند، فرصت پیدا میکنند تا دانش و تجربههای خود را به اشتراک بگذارند و جریان دانش در سطح سازمان افزایش یابد.
افزایش سرمایه اجتماعی و اعتماد: تعاملات غیررسمی موجب تقویت روابط انسانی و اعتماد میشود؛ عاملی که پیشنیاز تسهیم دانش و همکاری مؤثر است.
خلق بینشهای تصادفی (سرندپیتی): بسیاری از ایدههای نوآورانه از گفتوگوهای آزاد و غیررسمی شکل میگیرند؛ RCT بستری برای بروز این همافزاییهاست.
به رسمیت شناختن زمان یادگیری غیررسمی: شرکتکنندگان میتوانند ۳۰ دقیقه یا بیشتر به گفتوگو اختصاص دهند، بدون اینکه این زمان به عنوان «اتلاف وقت» تلقی شود.
انعطافپذیری RCT نیز از ویژگیهای کلیدی آن است: جلسات میتوانند صبحانه، ناهار، پیادهروی یا حتی ملاقات مجازی باشند؛ تعداد شرکتکنندگان میتواند بیش از دو نفر باشد؛ یا موضوع گفتوگو آزاد، انتخابی یا با پرسش راهنما باشد. این انعطاف باعث میشود روش در سازمانهای مختلف و با فرهنگهای متفاوت قابل پیادهسازی باشد، بدون پیچیدگیهای اداری یا تشریفات زائد.
قدرت اصلی RCT در سادگی و خودانگیختگی آن نهفته است: ساختاری سبک و داوطلبانه که گفتوگوهای کوتاه، صمیمی و غیررسمی را به جریان فعال دانش تبدیل میکند و شبکههای ارتباطی سازمانی را تقویت میکند.
۵. پیامدها و دلالتهای اجرایی برای سازمانها
الگوی RCT نشان داده است که حتی نشستهای کوتاه و غیررسمی میتوانند همکاری میان واحدها، نوآوری و حس تعلق سازمانی را افزایش دهند. در پیادهسازی این روش، توجه به چند نکته اهمیت دارد:
حمایت مدیریت ارشد: بدون پشتیبانی رهبران سازمان، مشارکتکنندگان ممکن است این فعالیت را بیاهمیت تلقی کنند.
طراحی ساده و داوطلبانه: الزام یا فشار اداری اثر معکوس دارد؛ مشارکت باید بر پایه انگیزه و کنجکاوی باشد.
توجه به بستر فرهنگی: ترکیب گفتوگو با شیوههای فرهنگی پذیرفته شده، اثرگذاری روش را افزایش میدهد.
مستندسازی غیرمستقیم: هدف ثبت دقیق خروجیها نیست، بلکه تقویت تعاملات و ایجاد بستر یادگیری است؛ برداشتها و بینشهای ارزشمند میتواند در قالب یادداشت کوتاه جمعآوری شود.
۶. جمعبندی: وقتی گفتوگو به ابزار خلق دانش تبدیل میشود
مدیریت دانش در نهایت دربارهی «انسانها»ست، نه سیستمها. تعاملات انسانی همان کانالهایی هستند که جریان دانش را به حرکت درمیآورند. آزمایشهای تصادفی قهوه نمونهای الهامبخش از این حقیقت است که گاهی بزرگترین نوآوریها از سادهترین رفتارها آغاز میشوند: گفتوگوی آزاد، آشنایی تازه و تبادل ایدهها.
در دنیای پرشتاب امروز، بازگشت به لحظات ساده انسانی — نوشیدن قهوه و گفتوگو درباره تجربهها — یادآور این است که دانش واقعی در روابط انسانی زنده است، نه در پایگاههای داده.